فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت چيست؟
فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر
فطرت انسانی چیز خاصی نیست که بشود آن را مثل قلب و کلیه و غیره به کسی نشان داد بلکه فطرت همان آفرینش خاص الهی است که فقط به انسان داده شده و به هیچ موجودی قبل از انسان داده نشده است.
این آفرینش چند ویژگی دارد:
1- برای اولین بار به انسان داده شده
2- دین الهی منطبق با آن است
3- هرگز از بین نمی رود ولی ممکن است زیر لجن زار گناه دفن شود
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
امام صادق (ع) از پدرش نقل ميكند كه فرمود: كسى كه در او حرص و ترس باشد ايمان ندارد و مؤمن، ترسو و حريص و بخيل نيست. الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1 ؛ ص131

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

مقدمات بحث:

گاهي اوقات مكلف در انجام دو تكليف گرفتار مي شود به طوريكه اگر قصد انجام هر كدام را داشته باشد يكي از دو تكليف را دست خواهد داد. مثلا : فرض كنيد نامحرمي در حال غرق شدن است و فقط شمائيد كه آنجا حاضريد.

 اينجا مكلف دو وظيفه دارد: از يك طرف لمس نامحرم حرام است و از طرفي نجات جان غريق واجب است.

اگر مكلف غريق را نجات دهد مجبور است نامحرم را لمس كند و اگر بخواهد نامحرم  را لمس نكند شخص غرق خواهد شد. به اين حالت تزاحم در تكليف گفته مي شود.

در زندگي عادي و خارج از فضاي تكليف هم تزاحم رخ مي دهد مثلا در يك ساعت خاص  بايد براي گرفتن پايان كار به شهرداري برويد و در همان ساعت جلسه اولياء و مربيان هم داريد. اينجا با حضور در يكي قطعا حضور ديگري منتفي است.

روش رفع تزاحم:

سوال مهم اين است كه در زمان رخ دادن تزاحم به كدام وظيفه و تكليف عمل كنيم؟

علماء براي حل تزاحم راهكارهايي داده اند كه فعلا در مقام بيان آن نيستيم. اما يكي از ملاك هاي ترجيح كاري بر ديگري، مسئله اهم و مهم است. (همان كاري كه همه ي عقلاء عالم آن را انجام مي دهند، يعني كار اهم را انجام مي دهند و كار مهم را ترك مي كنند. چون در وضعيتي قرار گرفته اند كه انجام هر دو ممكن نيست و لذا بايد كار مهم را ترك كنند.)


استدلال اول:

امروز در وضعيتي قرار گرفته ايم كه مسئله حج با اصل عزت و كرامت ما در تزاحم قرار گرفته است. يعني يا بايد حج برويم و عزتمان را پامال كنيم و يا عزتمان را حفظ كنيم و حج را ترك كنيم (كه اين ترك منجر به تعطيلي آن مي شود نه اينكه ما آن را تعطيل كرده باشيم) در اين تزاحم دو طرف داريم:

1- حفظ عزت و كرامت         2- انجام حج واجب

میثم علی زلفی

خدايا مي خواستم روز معلم رو بهت تبريك بگم ديدم شايد بي معنا باشه به كسي كه هر روز دارم به خاطر مربي بودنش بهش تبريك مي گم و تشكر مي كنم تو يك روز خاص تبريك بگم. مگر خدايا تو، فقط يك روز خاصي مربي من هستي و بودي كه فقط اون روز تو رو مربي خودم بدونم. مگه نه اينه كه اين همه دعواي ما با ديگران سر همين شرك در ربوبيته.

مگر نه اينه كه خيلي ها ميگن دست خدا بسته است. به اين معنا كه خدا دنيا رو خلق كرده و ديگه كاري به ماها نداره. پس چرا يك روز خاص رو برات لحاظ كنم. بايد هر روز به اين فكر باشم كه تو مربي مني!

ما بايد هر روز بگيم الحمد لله رب العالمين. خدايا شكرت كه تو مربي عالمي . يعني تويي كه هر رشد و پرورشي تو عالم هست از توست.

اين تو بودي كه من رو از توي يك فاميل طاغوتي بيرون كشيدي و دستم رو گذاشتي تو دست الميزان، بعد آورديم بالا، دستم رو گذاشتي تو دست يك دوست خوب ، بد آورديم حوزه، بهترين اساتيد رو جلوي پام قرار دادي، يك همسر خوب كه در خواب هم نمي ديدم قسمتم كردي، تو زندگي با تمريناتت بزرگ و بزرگترم كردي، صبورم كردي ، مهربونم كردي، دختر بهم دادي و يادم دادي كه دختر مثل گل لطيفه، اسمش رو گذاشتم فاطمه به عشق مادرم زهرا، حالا كه بعد از چند سال دوباره زندگيم داره وارد مرحله ي جديدي از تمرينات ميشه دوباره يك دختره ديگه نصيبم كردي! عارفه خانم، عزيز دل بابا...

خدايا شكرت رو تا كي به جا بيارم و با چه بياني! اي كاش قلم يك اهل فقه و فلسفه مي توانست احساساتش را بيرون بريزد! اي كاش....

+ بعد نوشت: از همه ي كساني كه علني و پنهاني تبريك گفتن تشكر مي كنم و براشون از صميم قلب دعا مي كنم اگر ازدواج نكردن به زودي متاهل بشن و اگر فرزند ندارند خدا به زودي روزيشون بكنه

+ بعدتر نوشت: با تذكر صحيح يكي از خوانندگان اين عبارت «مگر نه اينه كه يهوديا ميگن دست خدا بسته است.» به اين عبارت «مگر نه اينه كه خيلي ها ميگن دست خدا بسته است.» تغيير كرد.

میثم علی زلفی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
میثم علی زلفی

اگر شما کارهایى بکنید که توجه مردم را از مصالح به چيز ديگري متوجه بكنيد و توجه خودتان از مصالح به چیز دیگري متوجه شود، عوض اینکه فکر حل مشکل .... بکنید بنشینید و با هم دعوا بکنید، عوض اینکه براى این پابرهنه ها، براى این ضعفا، براى اینهایى که زحمت کشیدند و شما را به اینجا رساندند و حالا هم توقع از شما خیلى ندارند براى اینکه یک آب و نانى ، یک آبى ، یک نانى ، یک برقى ، آن چیزهاى اولیه را به اینها برسانید، از این غفلت کنید .... ، این همان است که آنوقت امریکا مى کرد، حالا شما مى کنید، آنوقت آن طاغوت مى کرد، حالا شما مى کنید. شما هم طاغوتید، آنها هم طاغوتند، فرقى نمى کند، یکى شیطان است ، یکى شیطان کوچکتر. اگر بنا باشد که شما به جاى اینکه اقتصاد مردم را درست کنید، به جاى اینکه این کشور را بررسى کنید ببینید کجاهاست که مخروبه است و مردم از همه چیز ساقط هستند، به جاى این اگر چنانچه بنشینید سر مسند و با حرف و با فحاشى به هم مسائل را غفلت از آن بکنید، این همان است که قدرت هاى بزرگ مى خواهند تا این مملکت خرابه بماند و صداى مردم در آید، این همان است . شما هم عمال آمریکائید منتها ملتفت نیستید. یک عاملى داریم که مستقیما از سفارت امریکا دستور مى گیرد، یک عاملى داریم که براى او کار مى کند و خودش نمى فهمد، خود آدم نمى فهمد که براى کى دارد کار مى کند. اگر شما به مردم کار نداشته باشید، به مصالح مردم ، به مصالح کشور کار نداشته باشید، فقط مشغول این باشید که ... من چطورم ، شما چطورید، مردم با من هستند، مردم با شما هستند، اگر فکر این باشید، این همان است که امریکا مى خواهد و شما از عمال امریکا هستید و در عذاب با آنهائى که از عمال امریکا بودند با توجه ، مشترک هستید با کم و زیادش .

صحیفه نور جلد:13 صفحه :76


+ ما تا ديروز فكر مي كرديم كه .... اما امروز مطمئن شديم كه ....

+ عنوان «بادكنك هايي به رنگ سبز و بنفش» را عوض كردم به همان عنوان صحيفه نور

میثم علی زلفی

در ادامه ی اشکالات بر منبع بودن فطرت گروهی به برخی آیات قرآن تمسک می کنند. از جمله ی این آیات آیه ی 78 سوره نحل است. این افراد اینگونه استدلال می کنند.

بیان اشکال:

خـداوند در سـوره نحل آیه‌ى 78 مى‌فرماید:

«و اللّه اخرجکم مـن بـطون امـّهتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السّمع و الابصر و الافئده لعلّکم تشکرون‌» (نحل‌78)

«و خداوند شما را در حالی از مادر بزاد که هیچ چیز نمى‌دانستید و براى شما گوش و چـشم و عـقل قـرار داد تا شکر نعمت او را به جا آورید».

این آیه صریحا می گوید که ما هیچ معرفتی نداریم و از همان ابتدای تولد فاقد هرگونه معرفتی هستیم و لذا ادعای وجود معرفت فطری ادعایی بی معناست.

میثم علی زلفی

از شروع بحث فطرت تا کنون ادله ای بر وجود فطرت اقامه شد و بر مباحث مطروحه اشکالاتی گرفتیم که پاسخ آن گذشت. اما در ادامه ی اشکالات وارد بر منبع بودن فطرت قصد داریم اشکالات دیگری را بیان کنیم. که یکی از این اشکالات به شرح زیر است.

اشکال: (قیاس استثنایی)

اگر گرایش به نیازها فطری اند و فطرت منبعی درونی برای درک این نیاز ها است بنابر این فطریات انسانی برای درک شدن نباید نیازمند منابع دیگر باشند حال آنکه آگاهی از نیاز فرع مواجهه با جهان بیرونی است پس فطرت و فطریاتی وجود ندارد.

توضیح اشکال:

شما فرض کنید که گرایش به نوشیدن آب دارید. اگر شما با آب مواجه نشده باشید و از آن مصرف نکرده باشید آیا می دانید که آب تشنگی شما را برطرف می کند؟ هرگز چرا؟ چون این مطلب که آب تشنگی را برطرف می کند فرع علم به این است که آب رافع تشنگی است. بنابر این از آنجا که علم به رافع های نیاز فرع بر علم به منبع محسوسات است پس باید قبول کنیم که منبع فطرتی وجود ندارد. و آنچه شما فطرت می نامید همان علمی است که بعد از عالم شدن به محسوسات بدست آمده است.

میثم علی زلفی