نشست علمی امکان رؤیت - ارتباط با امام زمان (عجلالله تعالی فرجه) در عصر غیبت کبری
اعضای میزگرد:
حجتالاسلام والمسلمین محمدهادی یوسفی غروی (محقق و نویسنده)
حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر ذاکری (محقق و نویسنده)
حجتالاسلام والمسلمین خدامراد سلیمیان (محقق و نویسنده)
دکتر محمد اللهاکبری (معاون پژوهش و عضو هیأت علمی مدرسهعالی امام خمینی(ره))
بسمالله الرحمن الرحیم .
موضوع نشست امروز امکان رؤیت حضرت مهدی(عجلالله تعالی فرجه الشریف) در عصر غیبتکبری است.البته بهتر بود موضوع، امکان ارتباط با امام زمان(عجلالله تعالی فرجه) میبود. این موضوع از موضوعاتی است که علما و دانشمندان شیعه روی آن بحث کردهاند و نظرات مختلف و دیدگاههای گوناگونی در این باره ارائه کردهاند. دو دیدگاه عمده در این باره وجود دارد:
۱ـ دیدگاه موافقین امکان ارتباط با امام زمان(عجلالله تعالی فرجه) یا امکان رؤیت آن حضرت در عصر غیبتکبری.
۲ـ دیدگاه عدم امکان ارتباط با حضرت حجت(عجلالله تعالی فرجه) در عصر غیبتکبری که متقدمین بیشتر به آن اعتقاد داشتند.
اگر فرصت کنیم ادله و استدلالهای هر دو دیدگاه را مطرح میکنیم.
قبل از این که استنادات هر یک از دیدگاه را مطرح کنیم چند نکته را باید یادآوری کنیم:
نکتهاول: معنی رؤیت ، مشاهده و مکاشفه؛ یک رؤیت داریم یک مشاهده و یک مکاشفه.
رؤیت:
رؤیت به معنای دیدن است. این دیدن ممکن است صورتهای مختلفی نسبت به صاحب
الامر داشته باشد. یک صورت این است که کسی ممکن است در یک جمعی آن حضرت
را ببیند اما نشناسد. طبیعتاً اینجا رؤیت هست. گاهی ممکن است کسی حضرت را
ببیند اما در آن زمان نشناسد بلکه بعداً متوجه شود. این هم یک نوع رؤیت
است.
مشاهده: مشاهده معنای
وسیعتری دارد؛ و آن دیدن با حواس و آگاهی است. یعنی کسی آن حضرت را ببیند
و در آن زمان توجه داشته باشد که شخصیتی که میبیند و با او گفتگو میکند
امام زمان(عجلالله تعالی فرجه) است. به این نوع گاهی درک فیض هم گفته
میشود.
مکاشفه: یعنی حالات معنوی که فرد در طی آن به عوالم خاصی دست پیدا میکند و مربوط به عرفا و شخصیتهای خاص است.
محور
بحث ما در ارتباط با روایات است. آیا امکان رؤیت به هر دو معنا است؟ آیا
مشاهده امکان دارد یا خیر؟ ما روایات را در این زمینه مورد بررسی قرار
میدهیم و دیدگاههای مختلفی را که در ارتباط با روایات ابراز شده است مورد
توجه قرار خواهیم داد. بنابراین بحث مکاشفه بحث خاصی است که ما به آن
کاری نداریم. مورد بحث ما مشاهده و دیدنی است که همراه با ارتباط باشد.
محور ما هم روایات است.
نکته دوم: نکته دیگر این است که مقدمتاً میدانیم غیبت به دو دسته تقسیم میشود؛ غیبتصغری و غیبتکبری.
غیبتصغری
را شیخ مفید از زمان تولد که نیمهشعبان ۲۵۵ هـ . ق است تا شعبان ۳۱۹ که
۷۴ سال میشود، دانسته است. اما اگر از ۲۶۰ هـ . ق بعد از شهادت امام حسن
عسگری (علیهالسلام) محاسبه نماییم، ۶۹ سال میشود. در این دوران مسلم است
که عدهای از افراد به حضور حضرت رسیدهاند. نواب خاص حضرت که با ایشان
ارتباط داشتند. کسانی که سؤالات علمی و دینی داشتند از طریق نواب اربعه از
حضرت میپرسیدند و عدهای هم به محضر حضرت مشرف میشدند. عثمانبن سعید،
محمدبن عثمان، حسینبن روح و علیبن محمد سمری نواب آن حضرت در زمان
غیبتصغری هستند.
بحث این است که از زمان آغاز غیبتکبری که الان هم ادامه دارد، آیا این ارتباط بوده یا هست یا این که خیر!؟
دیدگاه اول: دیدگاه مخالفین امکان ارتباط با امام در عصر غیبتکبری
در
آغاز به دیدگاهی که امکان ارتباط را نفی میکند، چون از آن علمای متقدم
بوده است، میپردازیم. البته از متأخرین هم عدهای بر این باور هستند.
عدهای
از دانشمندان شیعه بر این باورند که در دوران غیبتکبری، امکان ارتباط و
مشاهدة حضرت حجت نیست. نعمانی صاحب کتاب«الغیبه» بر این باور است. فیض
کاشانی در«وافی» بر این اعتقاد است. از متأخرین مرحوم کاشف الغطا در رسالة
حقالمبین بر این باور است. از«رسایل» مرحوم شیخ مفید برخلاف آنچه که
مشهور است، استفاده میشود که ایشان هم معتقد به ارتباط نیست. طبق روایات
موجود ممکن است فقط افراد خاصی که در خدمت آن حضرت هستند ارتباط داشته
باشند. بنابراین شخصیتهای مهمی بر این باورند که امکان ارتباط با حضرت
حجت نیست.
دلایل عدم امکان ارتباط:
ادلهای که برای عدم ارتباط ارائه دادهاند چند دلیل است. باید توجه کرد که آیا واقعاً از این ادله، عدم امکان ارتباط استفاده میشود یا این که عدم رؤیت هم استفاده میشود.
دلیل اول؛ توقیع شریف حضرت حجت(عجلالله تعالی فرجه)
اولین
دلیل و مهمترین دلیل که برعدم امکان ارتباط ارائه شده است، آخرین توقیع
حضرت حجتبن الحسن العسکری(علیهالسلام)، است که مربوط به سال ۳۲۹ و خطاب
به علیبن محمد سمری آمده است؛ در آن آمده است که:
«علیبن
محمد! به زودی از دنیا خواهی رفت. کارهایت را جمع و جور کن. به عنوان
نائب خاص به کسی وصیت نکن که جانشین تو باشد که غیبتکبری آغاز میشود و
بعد از این امکان ظهور حجت نیست مگر با اذن خدا و این بعد از مدت زمانی
است که قلبها قسی شود، زمین پر از جور و ستم شود.
در پایان این گونه آمده:
سیأتی
شیعتی من یدع المشاهده، به زودی عدهای از شیعیان ما خواهند بود که ادعای
مشاهده خواهند کرد و میگویند ما را میبینند«الا فمن ادعی المشاهده قبل
خروج السفیانی و الصیحه فهو کاذب مفتر؛ آگاه باش اگر کسی قبل از خروج
سفیانی و صیحة آسمانی که از علائم قطعی ظهور است، ادعا کند حضرت
حجت(عجلالله تعالی فرجه) را دیده، دروغگویی افترا زننده است».
در برخی از نقلها که از شیخ طوسی است گفته شده «و هُو کذاب مفتر» بسیار دروغ میگوید و افترا زننده است.
مهمترین دلیلی که امکان ارتباط با امام را در عصر غیبتکبری نفی میکند، این توقیع شریف است.
در
این توقیع اشکالاتی کردهاند؛ از جمله محدث نوری در کتابهای متعددی که
دارند ایراد گرفتهاند که توقیع را شیخ نقل کرده و مرسل است. و سندش ضعیف
است خود شیخ طوسی به آن عمل نکرده است، چون دیدارهایی از افراد با حضرت را
ذکر کرده است و داستانها و نقلهای فراوانی است که این توقیع را رد
میکند.
در پاسخ به فرمایش
مرحوم محدث نوری گفته شده که این توقیع مرسل نیست، مسند است چرا؟ ظاهراً
ایشان توقیع را از شیخ نقل کرده و حال آن که توقیع را مرحوم شیخصدوق از
ابومحمد حسینبن ابراهیم بنهاشمی یا هشام المکتب نقل کرده است و
حسینبن ابراهیم جزو مشایخ صدوق بوده است. حسینبن ابراهیم در ری و قم
بوده، به بغداد میآید و در آنجا با ابوعلی همام دیداری دارد که آن دعای
معروف«اللهم عرفنی نفسک» را از ایشان نقل میکند. نقل میکند قبل از
درگذشت علیبن محمد سمری من این نامه را در منزل او استنساخ کردم. پس این
روایت و توقیع مرسل نیست. درست است خبر واحد است ولی خبر واحدی که حجت
است. چون راوی جزو مشایخ صدوق بوده و در موارد فراوانی شیخ صدوق از او نقل
قول کرده و مشایخ را توثیق کرده است، پس موثق است و خبر هم ضعیف نیست.
اما
این فرمایشی که محدثنوری فرموده که شیخ طوسی به توقیع عمل نکرده، ما
تمام داستانها و حکایتهایی که مرحوم شیخ طوسی در کتاب الغیبه نقل کرده
است را بررسی کردیم. دیدیم تمام آن دیدارها مربوط به دوران غیبتصغری است.
پس بنابراین منافاتی با توقیع ندارد و داستانهای مربوط به دیدار هم
برهان و دلیل بر امکان ارتباط و رؤیت نمیشود.
مثلاً
یکی از داستانهایی که نقل کردهاند داستان«جزیره خضرا» است. این واقعه
را مرحوم کاشف الغطا در «رسالة حقالمبین» نفی کرده است. وقتی میخواهد
اخباریون را نفی کند، میگوید: اخباریها خیلی اخبار از کتابهای متروکه که
عدهای آنها را جعل کردهاند، بدون بررسی نقل میکنند. و یکی از کارهای
آنها نقل داستان جزیره خضرا است که ساختة افسانهسرایان است. اخیراً هم
برخی محققین، کتاب مستقلی دربارة جزیرة خضرا نوشتهاند.
بنابراین
توقیع را از نظر سند نمیتوان ضعیف دانست. بسیاری از علما توقیع شریف را
در کتابهای خودشان نقل کردهاند. افرادی مثل شیخ طوسی، شیخ صدوق، طبرسی
در «اعلام الوری»، علامه مجلسی، ابنطاووس و… ، نقل کردهاند و به توقیع
اعتماد کردهاند.
در نتیجه
نمیتوان آن را ضعیف یا مرسل دانست. چون خبر واحد هم وقتی قابل اعتماد
باشد، حجت است و طبق آن بسیاری از علما و فقها عمل کردهاند.
آنچه
که در این توقیع هست این که تعبیر«مشاهده» در توقیع آمده است. یعنی کسی
که حضرت را ببیند و به ایشان توجه داشته باشد. این توقیع، رؤیت را به آن
دو معنایی که گفتیم شامل نمیشود.
اما
غیر از اینها، یک سری روایات دیگر نیز هست که در آنها تعبیر رؤیت آمده
است. پس اولین دلیل آنهایی که میگویند ارتباط با حضرت حجت(عجلالله
تعالی فرجه) در عصر غیبتکبری امکان ندارد توقیع است.
دلیل دوم: روایاتی که میگویند حضرت در بین مردم به صورت ناشناخته هستند.
دومین
دلیل این که حضرت حجت(صلیالله علیه و آله) ناشناخته است. ادله زیادی
داریم که حضرت حجت در میان مردم است. مثل حضرت یوسف(علیهالسلام). برادران
یوسف آمدند یوسف را دیدند اما او را نشناختند. از این روایات استفاده
میشود که حضرت حجت(عجلالله تعالی فرجه) ممکن است در بسیاری از مجامع
حضور داشته باشد، اما افراد ایشان را نمیشناسند.
دلیل سوم: روایاتی که میگوید حضرت در مراسم حج شرکت میکند ولی مردم ایشان را نمیبینند.
بخش دیگری از روایات، روایاتی است که مربوط به مراسم حج است. یعنی حضرت در مراسم حج شرکت میکند.
امام
صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «للقائم غیبتان شهد فی احداهم المواسم،
یری الناس و لایرونه»؛ علامه مجلسی توضیح میدهد که؛ مردم او را
نمیبینند، یعنی آن حضرت را نمیشناسند. این که روایت گفته در یکی از این
دو تا غیبت، معنا این نیست که در غیبتصغری، حضرت در حج شرکت نمیکرده
است، چون ظاهراً محمد بن عثمان میگوید من در حین طواف حضرت را دیدم. در
این دسته از روایات که مربوط به حضور حضرت حجت در مراسم حج است، تعبیر به
رؤیت دارد. و رؤیت را به این معنا تعبیر کردهاند که میبینند ولی
نمیشناسند.
دلیل چهارم: روایات مربوط به امتحان شیعیان در دوران غیبت.
دلیل
چهارم از روایات که امکان ارتباط را نفی میکند روایاتی با این مضمون است
که شیعیان در دوران غیبتکبری امتحان میشوند. این روایات از اکثر
ائمه(علیهمالسلام) نقل شده است که مردم چون حضرت را نمیبینند، عدهای
منکر وجود حضرت میشوند. عدهای قلبشان قسی میشود.
امیرالمومنین(علیهالسلام) میفرماید: عدهای تنها باور دارند که مخلص
هستند. به حضور حضرت یقین دارند. آنها حضرت را در غیبتکبری باور دارند.
در نتیجه اگر امکان ارتباط باشد که هر کس به راحتی بتواند ادعا کند که با
حضرت ارتباط دارد، وقتی شک کند بعد از مدتی باید حضرت را ببیند تا از شک
خارج شود.
اما روایات فراوانی
داریم که دلالت میکند که افراد بر اثر طولانی شدن دوران غیبتکبری و
ارتباط نداشتن با حضرت منکر وجود امام میشوند.
خلاصه این که کسانی که قائل به عدم ارتباط هستند ۴ دسته از روایات را دلیل گرفتهاند؛
۱ـ توقیع شریف
۲ـ ناشناخته بودن حضرت در جمع مانند حضرت یوسف(علیهالسلام)
۳ـ حضور حضرت در مراسم حج
۴ـ امتحان شدن شیعیان در زمان غیبت.
دیدگاه دوم: دیدگاه موافقین امکان رؤیت و ارتباط در دوران غیبتکبری.
عدهای
از بزرگان قائل به امکان رؤیت و ارتباط هستند و امکان آن را مطرح
کردهاند. از جمله آنها سید مرتضی و شیخ طوسی و برخی دیگر از شخصیتها
میباشند.
اخیراً هم عدهای
شاید بگویند ما شام و ناهارمان را هم با حضرت میخوریم و جدیداً
روزنامهها چیزهایی مینویسند که آدم وحشت میکند و علت آن بحث در این
زمان مهم است. همین است که عدة زیادی سوء استفاده میکنند. گاهی یک زن،
دختر و گاهی یک آدم ناپاک، میگوید که ما حضرت را دیدیم، فلان نکته را
گفتند. یک مدتی بود که خیلی وسیع بود و متأسفانه یک سری از حکایتها و
داستانهای دیداری هم به کتابها راه یافت که واقعاً وهن حضرت
حجت(عجلالله تعالی فرجه) است. مثل داستان دیدار با آن حضرت در مدینه در
مسجد قمامه و صحبت امام با لهجه اصفهانی، یا داستان دیدار سید محمد شیوخی
با امام زمان(عجلالله تعالی فرجه) در مشهد که میگوید: امام
زمان(عجلالله تعالی فرجه) لهجة افغانی داشت.
دلایل موافقین امکان رؤیت
دلیل اول؛ توجیه کردن توقیع،
کسانی که به امکان رؤیت معتقدند توقیع را توجیه
میکنند. علامه مجلسی در توجیهی میگوید اگر کسانی ادعای رؤیت و ادعای
نیابت کنند توقیع آنها را رد میکند، حال آنکه توقیع، اول میگوید؛ نایب
قرار نده و در پایان ادعای مشاهده را رد میکند.
دلیل دوم؛ روایاتی که میگویند کسانی که با آن حضرت ارتباط دارند.
الف) روایت ابوحمزه بطائنی؛
ابوحمزه بطائنی در این روایت میگوید: امام عصر(عجلالله تعالی فرجه) در مدینه«طَیبه» است و با او ۳۰ نفر هستند که وحشت نمیکند.
جای سؤال دارد که آیا امام زمان(عجلالله تعالی فرجه) میترسد؟ گفتهاند نه، یعنی آن ۳۰ نفری که با او هستند وحشت نمیکنند.
ب) روایت اسحاقبن عمار؛
یک روایت هم هست که شیخ مفید به آن اعتماد کرده و از اسحاقبن عمار است که میگوید: کسی به حضرت حجت(عجلالله تعالی فرجه) دسترسی ندارد مگر «خاصة موالیه»، خدمتگزاران خاص حضرت که ارتباط دارند.
دلیل سوم: اجماع کاشف از قول معصوم؛
میگویند وقتی که شیعیان در مسألهای اجماع کنند و مخالفی نباشد، حتماً در جمع آنها حضرت حجت هستند. یا به تعبیر دیگر گاهی افراد سخن را از حضرت حجت میشنوند ولی به جای این که از ایشان نقل کنند میگویند«اجمع العلما».
میزگرد علمی
اعضای میزگرد:
حجتالاسلام والمسلمین محمدهادی یوسفی غروی (محقق و نویسنده)
حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر ذاکری (محقق و نویسنده)
حجتالاسلام والمسلمین خدامراد سلیمیان (محقق و نویسنده)
دکتر محمد اللهاکبری (معاون پژوهش و عضو هیأت علمی مدرسهعالی امام خمینی(ره))
دکتر اللهاکبری: جناب استاد یوسفی غروی نظر شما درباره امکان یا عدم امکان رؤیت امام در عصر غیبت کبری با توجه به دلایل چیست؟
حجت الإسلام یوسفی غروی: مرحوم آقا سید محمد صدر یا شهید صدر دوم در «موسوعه الامام المهدی» که البته بیشتر با نظارت و تشویق شهید سید محمدباقر صدر آن را در ۴ جلد نوشتهاند، در آخر جلد اول متن نامه حضرت (توقیع) را نقل میکند.
بسمالله الرحمن الرحیم
یا
علی بنمحمد سمری! برای طلاب جوان عرض میکنم که «سمره» اسم درختی است،
مثل زینب و جعفر که اسم درخت است. در قدیم نامگذاری به اسم حیوانات و
نباتات در میان ملتها، از جمله در عرب، شایع بوده است.
«قال المهدی(عجلالله تعالی فرجه): یا علیبن محمد سمری… فقد وقعت الغیبة التامة»
بعضی
از همین کلمة تامه یک چنین استفادهای را که جناب آقای ذاکری کردهاند
داشتهاند. کسانی هستند که به خود این کلمه استناد کردهاند که اگر بنا
باشد بگوییم که امکان رؤیت هست، بنابراین کلمه تامه را نمیتوانیم معنی
کنیم. و وقتی هم که غیبت تام باشد به این معنا است که اتصالی، ارتباطی،
رؤیتی و ملاقاتی وجود نداشته باشد. بعد میگوید. «فلا ظهور» بعضی این کلمه
را مؤید معنی تامه گرفتهاند که «ظهور» نفی جنس شده است؛ بنابراین هر نوع
ظهور فردی و شخصی هم در این جا نفی شده است. البته به بحث سندی که ایشان
اشاره فرمودند، نمیتوان ایراد گرفت.
«فلا ظهور الا باذن الله تعالی ذکره و ذلک…. فمن ادعی المشاهدة قبل خروج السفیانی…. فهو کذاب مفتر»؛
بر
خلاف شهرت لفظی که در محافل و مجالس ما پیدا کرده است، غالباً از خیلی از
فضلا اگر قبل از خواندن متن پرسیده میشد گفته میشد من ادعی الرؤیه
فکذبوه، در صورتی که متن این گونه نیست. فرقی که مرحوم شهید صدر گذاشته
است، فرق خوب و دقیقی است که اگر«ادعی الرؤیه فکذبوه» باشد، میشود حمل کرد
به یکی از محاملی که بعضی از آقایان حمل کردهاند، که یک امر تکلیفی است؛
یعنی اگر قطع به صدق مدعی هم داشتید بالاخره وظیفه شما تکذیب است. اما در
توقیع جمله «فهو کذاب مفتر» است و این یک جمله اسمیه است. ظاهر عبارت (که
ظاهر هم حجت است) ظاهر تکلیفی نیست، بلکه خبری میدهد. البته این را هم
عرض کنم؛ هم دفاع از صحت سندی را مرحوم صدر انجام داده است و هم دفاع از
صحت اجمالی یا حتی تواتر یا حتی تواتر اجمالی. حکایت ملاقاتها و زیارتها
و دیدارها را باز دفاع کرده که نه این را میتوان تکذیب و تشکیک کرد و نه
آن را. در عین حال ایشان در حصول تعارض دقیق علمی اصولی بین این دو تا
تشکیک کرده است. آقایان فقها و اصولیون آشنا هستند که در مقام جمع و تعادل
و یک دقت مته به خشخاش گذاری دارند؛ اول اصلاً ثابت کن که تعارض هست، بعد
برو سراغ علاج. مرحوم صدر اینجا توقف میکند و میگوید: دلیلی نداریم،
تعارض به آن معنای دقیق و اصولی مستحکم نیست. چرا؟ سه صورت داریم
۱ـ میدانیم کذب است. این تعارض نیست چون کذب بودنش ثابت است.
۲ـ حد وسط است. محتمل الصدق و الکذب است مثل خیلی از اخبار.
۳ـ متیقن الصدق است و این فرض را نمیتوان دفن کرد.
برخی
جاها به قدری دلایل صدق خوب است که یقین اجمالی حاصل میشود. آیا این
موارد را هم «فهو کذابٌ مفتر» میتواند شامل شود؟ اینجا خروج موضوعی
دارد. چرا؟ چون کذاب مفتر نمیخواهد یک چیز قطعی الصدق را از صدق بیاندازد.
اگر جمله تکلیفی بود، «فکذبوه» بود، قابل تطبیق بود؛ اما چون جمله انشایی
نیست، جمله اسمیه است، نمیتوان چنین باشد. «کذاب مفتر» برای مواردی است
که محتمل الصدق و الکذب باشد. بنابراین فایده این توقیع این است که تحذیر
کند از این ادعاهای زیاد و اصل را بر تکذیب محتملات الکذب قرار دهد الا ما
خرج بالدلیل.
دکتر اللهاکبری: جناب آقای سلیمیان نظر شما چیست؟
حجتالاسلام
سلیمیان: به نظر میرسد طرح بحث ارتباط با حضرت مهدی(عجلالله تعالی
فرجه) بدون توجه به یک سری مسایل اساسی و بنیادین راه به جایی نمیبرد. از
جملة آنها میشود بحث چگونگی غیبت حضرت مهدی(عجلالله تعالی فرجه) یا
محل زندگی ایشان را مطرح کرد؟ یا این که آیا مقصود ما از رؤیت و امکان
رؤیت تا چه محدودهای هست؟ که اگر به این موارد توجه شود و تا حدودی، به
رغم این که روایات در این باره به نوعی متقابل همدیگر هستند، حل شود بحث
امکان رؤیت تا اندازهای حل خواهد شد.
مستحضر
هستید ما در بحث چگونگی غیبت حضرت مهدی(عجلالله تعالی فرجه) روایات
مختلفی داریم. دستهای از روایات نحوة غیبت حضرت را به صورت ناشناس مطرح
میکند. بعضی ناپیدایی مطرح میکند.
در
مورد ناپیدایی دو دیدگاه به وجود میآید؛ یکی دیدگاهی که خیلی معتبر نیست
که حضرت از جسمی نامرئی برخوردار باشد. دیدگاه معتبر این است که حضرت
تصرف در دیدگان طرف مقابل میکند و بین حضرت و آن فرد حجاب و پردهای حایل
میشود.
بنابراین اگر
دیدگاه نخست را بپذیریم که مقصود از غیبت حضرت نامرئی بودن به این نحو
است، در مورد ملاقات یک سخن پیش میآید و اگر غیبت را به معنای ناشناسی
حضرت بگیریم، باز بحث رؤیت را به مسیر دیگری خواهد رفت، که این میطلبد که
با مراجعه به روایات و این دستهبندی که در روایات به روشنی آمده است،
تکلیف بحث چگونگی غیبت را حل کنیم. محل زندگی حضرت هم بی ارتباط با
چگونگی غیبت و رؤیت نیست.
اما
آنچه که در پاسخ فرمایش جناب آقای اللهاکبری عرض میکنم این که امکان
رؤیت یک بحث است، وقوع رؤیت یک بحث و ادعای رؤیت بحث سومی است. به نظر
میرسد منعی برامکان رؤیت و مشاهده وجود ندارد. چه در معنای نخست پنهان
زیستی و غیبت و چه در معنای دوم.
در
مورد وقوع رؤیت هم، دلیلی بر عدم نداریم. در نفس الامر وقوع رؤیت منعی
ندارد. آنچه که پرهیز از آن داده شده و باید روی آن بحث کرد، ادعای
مشاهده است که حکم برای آن صادر شده است. بنابراین به نظر میرسد امکان
هیچ منعی ندارد، حتی در مرحلة وقوع هم دلیلی ندارد. فقط بحث ادعاست.
نکته
بعدی این است که ما بحث ارتباط را با مشاهده و رؤیت مرزبندی کنیم. ذیل
آیة شریفه «اصبروا و صابروا و رابطوا» امام معصوم فرمود: « أی رابطوا
امامکم المنتظر». ارتباط را میتوانیم در دو بعد مهم ارتباط روحی و معنوی و
ارتباط ظاهری و جسمانی معنا کنیم. بنابراین باب ارتباط نه تنها بسته نیست
بلکه ما توصیه شدهایم که در زمان غیبت با حضرت ارتباط داشته باشیم و
عمدتاً توجه در این ارتباط، روحی و معنوی است و جزء وظایف ماست.
تمامی
دعاهایی که خوانده میشود و خطابهایی که به حضرت ایراد میکنیم نوعی از
ارتباط است. بنابراین به نظر میرسد ما باید بحث چگونگی غیبت را حل کنیم،
که البته من قبول ندارم کاملاً حل شود؛ چون وجود مقدس حضرت و کل ما یتعلق
به عنوان سری از اسرار الهی در روایات معرفی شده است و حتی من میخواهم
بگویم نحوه ارتباط جسمی با حضرت هم شاید سرٌ من سر الله و غیبٌ من غیب الله
باشد.
بنابراین اگر ما تا
حدودی در بحث چگونگی غیبت و بحث محل زندگی ایشان با استفاده از روایات، به
جایی رسیدیم؛ میشود بحث قبول امکان رؤیت و وقوع آن و رد ادعای مشاهده را
نتیجهمند و مثمر دانست و گر نه پرداختن به صرف این مسأله پرداختن به شاخ
و برگ است.
اگر مبنای جدی
بحث ما بر پنهان زیستی به مبنای عدم الرؤیه، به معنای لایری جسمه، لایری
شخصه و…. باشد، معنای رؤیت اصلاَ موضوعیت پیدا نمیکند. اگر یری الناس و
یعرفونهم و لایرونه ولایعرفونه شد، بحث رؤیت هم میآید.
برخی
از اهلسنت که منکر مهدویت شدهاند گفتهاند ما به لحاظ این که دیدیم
اعتقاد به مهدویت تالی فاسدهای زیادی دارد، فعلاَ از آن دست بر میداریم
تا این تالی فاسدها دامنگیر ما نشود. من به رغم این که فرمایشات آقای
ذاکری را قلباَ قبول دارم، اما نکند خدای نکرده به خاطر این که امروزه بحث
ملاقات دچار چالشهای جدی و انحرافات روشنی در جامعه ما شده است، به خاطر
این مفاسد و آثار سوء این بحث، بحث را به گونهای سمت و سو دهیم که
مشکلاتی پیش آید.
حجتالاسلام ذاکری:
اول
بحث توضیحاتی دادیم. بحث در امکان عقلی نیست. امکان عقلی را کسی
نمیتواند نفی کند. بحث در امکان وقوعی است و بحث رؤیت، دیدن حسی است. در
معنایی که برای مشاهده ذکر کردیم، مشاهده دیدن با حواس است. پس بنابراین ما
دیدار روحی و معنوی و بحث مکاشفی را جدا کردیم.
نکته
این است که آیا این دیدارهایی که واقع شده چگونه است؟ از شیخ طوسی ایراد
میگیرند و جواب میدهد. گفتند؛ که اهلسنت میگویند امام زمان(عجلالله
تعالی فرجه) هست، اما وقتی ما نه او را میبینیم و نه ارتباط داریم چه
فایدهای دارد؟
در برابر این
اشکال چنین پاسخ دادهاند: امکان دیدار و ارتباط هست، اما نکتهای که هست
این است که توقیع میگوید اگر ادعا کند…. ممکن است بسیاری افراد ارتباط
داشته باشند ولی ادعا نداشته باشند. پس واقع شده، شما نمیتوانید در آن
تردید کنید، توقیع هم این را شامل نمیشود.
نکتة
دیگر این که برخی از دیدارها مثل دیدار بحرالعلوم و دیدار مقدس اردبیلی
که ذکر آن در کتابها آمده است، حقیقت این است که در کتابها برخی چیزها
ذکر شده، اما ما ندیدیم خود علامه حلی چنین ادعایی داشته باشد. خود
بحرالعلوم چنین ادعایی کرده باشد. معلوم میشود خود آقایان، اگر فرض را بر
این بگیریم که این اتفاق افتاده، قائل به توقیع بودهاند. توقیع را قبول
داشتهاند. حالا شاگردی یا خادمی یا کس دیگری ادعا داشته که آقا با امام
زمان(عجلالله تعالی فرجه) دیدار داشته است، چیزی غیر از ادعای خود شخص
مشاهده کننده است. پس مشاهده که گفته میشود این چیزی است که شخص به عینه
دیده و ادعای آن را کرده باشد. اما اگر کسی به واسطه از دیگری نقل میکند
یعنی خود آن طرف ادعا نکرده، یا لااقل ادعایش به ما نرسیده که ما مواظب
باشیم و تکذیب کنیم. شیخطوسی در پاسخ به این اشکال همین را میگوید.
میگوید ما امکان را نفی نمیکنیم، اما این خود شخص و امام زمان(عحلالله
تعالی فرجه) است که آیا آن موانع ارتباط را برطرف کرده یا نکرده؟ ممکن است
کسی موانع را برطرف کرده و ارتباط را برقرار کرده است، آنچه که با توقیع
مخالفت دارد آن است که ادعا کند.
ـ (سؤال)حجتالاسلام سید محمد نجفی(عضو هیئت علمی گروه فقه):
دیدارهای مرحوم بحرالعلوم و شیخ مفید را چه میگویید؟
ـ
پاسخ حجتالاسلام ذاکری: بحرالعلوم ادعا نکرده است. کتاب رجال بحرالعلوم،
جلد ۳، صفحة ۳۲۰، ایشان میگوید: میتوان در توقیعات مفید تردید کرد. مگر
این که کسی بگوید که چون چنین ادعایی مشاهده نشد شاید مثلاَ رد نکرد. پس
خود بحرالعلوم، آنچه که مکتوب از ایشان است، اولین کسی است که در توقیعات
شیخمفید تردید کرده است. این جریان دیدار را ما جایی مستند از مرحوم
میرزای قمی ندیدیم. اگر باشد، ادعای با واسطه میشود.
دکتراللهاکبری:
ما از جناب آقای نجفی میخواهیم که حرفشان را مستند کنند. کتابی،
مقالهای، رسالهای که مرحوم بحرالعلوم یا میرزای قمی نوشتة خودشان باشد.
اگر باشد قابل بحث است.
سؤال: حجتالاسلام دکتر برجی(مدیر گروه فقه مدرسه):
همة
آقایان به توافق رسیدند که آنچه که مورد بحث است ادعای رؤیت است نه
امکان رؤیت. امکان اصلاً یک بحث فلسفی است و جا ندارد که به این بحث
چسبیده شود و این عنوان بیاید.
نکته
دوم این که سخنران محترم اول ادعای عدم امکان رؤیت را با شادابی و سرحالی
به تفصیل بیان کرد و همه سرحال گوش دادند. آخر جلسه و خیلی مختصر فرمود:
بله، عدهای هم قائل به امکان رؤیتاند و حالا فرصت نیست و خسته شدید و
وقت هم کم است. این سبک، سبک درست بحث علمی نیست. سؤالی که بنده دارم و
دوست دارم حل شود این است؛ با توجه به این که بحث به اینجا کشیده شد که
آنچه محل بحث است ادعای رؤیت است نه وقوع رؤیت و نه امکان رؤیت، پس این
اختلاف علما در چیست؟ موافق و مخالف در چه چیزی اختلاف دارند؟ آیا آن که
موافق است، یعنی میگوید ادعای رؤیت هم عیب ندارد و آن که مخالف است، منکر
ادعای رؤیت است؟ کسی داریم که گفته باشد؛ ادعای رؤیت مانعی ندارد؟ اختلاف
در چیست؟
دکتر اللهاکبری:
حاج آقای برجی و دیگر دوستان به عنوان نشست (امکان رؤیت در عصر غیبت
کبری) اشکال دارند. کلمة امکان رؤیت که در عنوان آمده است گناهش گردن من
است، به لحاظ این که آن روز این اتفاق نظر نبود که بحث بر سر ادعای مشاهده
باشد. در باب سؤالی که مطرح شد آیا کسی هست که پاسخگوی آقای دکتر برجی
باشد؟
ـ (پاسخ)حجتالاسلام
ذاکری: گفتیم محور بحث ما روایات است. روایات را دستهبندی کردیم. روایاتی
که موافقین استدلال کردهاند، بیش از همان روایاتی که ما گفتیم، روایتی
نداریم. پس بنابراین در عین حالی که وقت کم بود ما به آنچه که محور بود
اشاره کردیم و گفتیم: در یکی از آنها گفته شده که با حضرت ۳۰ نفر هستند.
در یکی دیگر دارد که «خاصة موالیه» با حضرت هستند. بیش از این، آنها
استدلال روایی دیگری ندارند.
نکته
دیگر این است که یک سری از علما اصلاًَ منکر رؤیت به صورت مطلق هستند.
یعنی بهطور مطلق انکار میکنند. از جمله نعمانی، مرحوم فیض در وافی،
مرحوم کاشف الغطا و مرحوم مفید هم خاصه موالیه را در یکی از رسائلشان مطرح
میکنند.
موضوع دیگر این
است که سید مرتضی و شیخ طوسی که اولین افرادی هستند که آمدهاند رؤیت را
در دوره غیبتکبری مطرح کردهاند، در پاسخ از سوالات قاضی عبدالجبار بوده
که اشکال کرده، امام زمانی که هیچ ارتباطی با ما ندارد چه فایدهای دارد؟
آمدهاند چند تا فایده برای حضور حضرت در پردة غیبت ذکر کردهاند. یکی این
که اگر شیعیان بدانند چنین امام زمانی ناظر بر اعمال آنهاست و ممکن است
در مجالس آنها حضور پیدا کند ولی آنها او را نمیشناسند، بیشتر مواظب
اعمال و رفتار خود هستند. در پایان هم گفتهاند امکان دارد اولیای الهی
آنها را ببینند. شیخطوسی به این نکته میپردازد که چون امکان هست، اگر
کسی ادعای مشاهده نکند مشکلی ندارد و با توقیع هم منافات ندارد. مضمون
کلام شیخطوسی این است.
دیگران،
مثل محدث نوری که در این زمینه کار کرده است، گفته است هم امکانش هست و
هم وقوعش. حکایتها و داستانهای زیادی هم در کتابهای مختلفش نقل کرده
است.
حجتالاسلام غائبی(عضو هیئت علمی، گروه فقه):
من
فکر نمیکنم تفکیکی که حضرات اساتید بین امکان رؤیت و خود رؤیت میکنند،
تمام باشد. چون وقتی میگوید«من ادعی الرؤیة فهو کذابٌ مفتر»، از باب این
است که غیبت تامه است. غیبت تامه معنایش این است که مدعی رؤیت دروغ
میگوید. نه از باب این که ادعا میکند اما در متن واقع هم دیده، اما ما
میگوییم چرا گفتی؟ توقیع نمیخواهد بگوید چرا گفتی؟ اگر هم دیدی نگو.
میگوید رؤیت واقع نمیشود. چون غیبت، غیبت تامه است. پس هر کس مدعی رؤیت
باشد کذاب مفتر است. چون واقع نشده است، نه از باب این که واقعاً واقع شده
اما کسی ادعا نکند. بنابراین به بحثهایی که پیرامون امکان رؤیت و ارتباط
میکنید، نیازی نیست. چون در اینجا، امکان ذاتی، امکان وقوعی معنا ندارد.
در این جا امکان به معنای احتمال است. احتمال در مقابل جزم و الا معنای
امکان وقوعی که بگوییم اصلاً امکان ندارد، منجر به استحالة ذاتی میشود.
چون منجر به آن میشود چنین معنایی معقول نیست. امکان به معنای احتمال است.
اما به کار بردن لفظ امکان با توجه به معانی مختلفی که دارد مقداری فریب
دهنده است. به هر حال تفصیل بین ادعای رؤیت و خود رؤیت و وقوع رؤیت به نظر
بنده تمام نیست.
حجتالاسلام ذاکری:
در
توضیح باید عرض کنم در برخی از نسخهها غیبت تامه و در برخی غیبت ثانیه
ذکر شده است. نکته دیگر این که «فکذبوه» (آن را تکذیب کنید)، توضیح داده
شد. در خود روایت این نیست و ما در واقع مدافع شیخ طوسی شدیم. میگوید کسی
که ادعا کند کاذب است. اگر کسی ادعا نکند کاذب هم نیست. این مدعی مشاهده
را گفته است. آنهایی که استدلال میکنند میگویند: کسی که ادعای مشاهده
کرده و گفته آن حضرت را دیدم او کاذب است. اگر کسی ادعا نکرده باشد، شما
نمیتوانید تکذیب یا تأیید کنید.
حجتالاسلام قدسی(عضو گروه فقه و اصول مدرسه):
در
جواب آقای غایبی باید عرض کنم این که ایشان ادعا را کاشف از عدم وقوع
میداند، انصافاً درست نیست. به این دلیل که یک چیزها و توالی فاسدی بر
ادعا مترتب میشود که بر اصل وقوع مترتب نمیشود. امام زمان(عجلالله تعالی
فرجه) یکی از القابش در روایت لوح سبز«رحمتهةللعالمین» است. باب دعا هم
که باز است. حضرت هم که فرزند امام صادق(علیهالسلام) و امام
باقر(علیهالسلام) و رسول اکرم(صلیالله علیه و آله) است که بسیاری از
اصحاب هر وقت میخواستند خدمت این حضرات، برسند امکان این امر برایشان وجود
داشت. به حسب ظاهر در دیدارهای خصوصی و فردی که مکتوم بماند آن تالی
فاسدها هم وجود ندارد. چه اشکالی دارد بنده سرباز و شاگرد و نوکر امام
زمان(عجلالله تعالی فرجه) و شیعه امام زمان در سرّ و خلوت خودم از خدای
خودم تقاضا کنم که به محضرش برسم؟ و فرض را هم بر این بگیریم که حضرت هم
مطمئن باشد، یا خود طرف اطمینان داشته باشد که این را افشا نمیکند. اما در
عین حال به محضرش برسند و از راهنماییهایشان استفاده کنند. این چه بعدی
دارد؟ چرا ما این امید را در دل افراد کم فروغ کنیم. ما یک عمری از حضرت
خواستیم که توفیق تشرف پیدا کنیم. اما وقتی که کسی مدعی رؤیت و دیدار شود،
امکان فساد وجود دارد و خیلی از افراد ممکن است چیزهای دروغی را هم ادعا
کنند. حضرت برای این که جلوی این مفاسد را بگیرد میگوید ادعا نکنید.
دکتر
اللهاکبری: جناب آقای سلیمیان! آیا شما در مطالعاتی که در باره رؤیتها و
دیدارها با امام زمان(عجلالله تعالی فرجه) داشتهاید، یک سیر تاریخی را
مشاهده کردهاید که هر چه از گذشته به عصر ما نزدیک میشود تعداد آن بیشتر
میشود؟
حجتالاسلام سلیمیان:
دوست
بزرگوارم پرسیدند که اختلاف علما در چیست؟ از آن جهت که نوک پیکان توقیع
به مدعی است، به نظر میرسد کسانی که میخواهند مدعی را رد کنند به نوعی
میخواهند ادعا را درست کنند. بنابراین، اختلاف به نظر حقیر نه تنها در
امکان نیست، بلکه در نفس وقوع هم نیست. بلکه در ادعا است و این اشتقاق در
مرحلة ادعا به وجود میآید. یک عدهای با رد توقیع میخواهند بگویند: آقا
ادعا هم مشکل ندارد و عدهای هم با قبول توقیع میگویند! نه، در مرحلة
ادعا هم مشکل دارد.
همینهایی
که نقل کردند این همه حکایات دیدار را نقل کردهاند اگر اشکال میدیدند،
اینها را قبول نمیکردند. اینکه در کتابهایشان نقل کردهاند، یعنی قبول
کردهاند. اما این که ابراز عقیده کرده باشند که قبول نداریم، جایی
ندیدیم ولی این فعلشان دلیل بر این است که قبول داشتهاند.
در
مورد روند ملاقاتها و نقل فراوان آنها دغدغهای که در عزیزان دیده
میشود، قابل تقدیر است و من عرض میکنم جای بسیار نگرانی است که در آیندة
نه چندان دور بحث مهدویت را این پیرایهها خواهد انداخت و خدای نکرده از
جایگاه خودش ساقط خواهد کرد. متأسفانه در این سالهای اخیر بسیار مشوّه
شده است. من یک نکتهای را عرض میکنم که امیدوارم این چنین نبوده باشد.
شنیدهایم که قبلاً برای این که نسبت به قرآن و تلاوت آن در مردم اقبال
ایجاد کنند، یک سری فضایل السور را مطرح کردهاند. روایاتی که اگر فلان
سوره خوانده شود، فلان حجم از ثواب را خداوند میدهد، که اکثر اینها
مبالغه آمیز و غیر قابل قبول است.
من
نگران این هستم که خدای نکرده در مقاطعی از تاریخ بحث مهدویت، چنین
رخدادی پیش آمده باشد. البته این یک فرض است و جای تحقیق دارد. اما در
سالهای اخیر متأسفانه عدهای به این مسائل دامن میزنند. متأسفانه در
حوزه علمیه هم هیچ گونه اشراف و نظارتی بر بحثهای حوزه مهدویت انجام
نمیگیرد و بسیاری از کتابها که به عنوان خدمت به حضرت
صاحبالامر(عجلالله تعالی فرجه) صادر میشود، وهن آن حضرت است و بسیاری
از موضوعات اساسی را زیر سوال میبرد.
دکتر اللهاکبری: جناب آقای یوسفی بالاخره چهل شب چهارشنبه مسجد مقدس جمکران برویم یا نه؟
حجتالاسلام یوسفی غروی:
به نظر میرسد این سوال دربارة مسأله شناخت آن حضرت است تا رؤیت و مشاهده
و چنانکه برخی از علما در توقیع مبارک تردید کردهاند. آیا خوابی که
مسجد مقدس جمکران بر اساس آن بنا شده است، قابل تردید نیست؟
پاسخ
این است که چرا، قابل تردید است و حتی نقل با یک واسطه از آیتالله
مشکینی دارم که ایشان به این اندازه از نقلی که در مدینة العلم مرحوم
شیخصدوق شده است که منتهی به حسن بنمثله جمکرانی میشود، ایشان تشکیک
کردهاند، این را هم اضافه کنم که شروع رفتن به مسجد در شب چهارشنبه از
مرحوم صاحب جواهر بود. ایشان برای اقبال و توجه بیشتر مردم به مسجد سهله و
امام عصر(عجلالله تعالی فرجه) این حرکت را با تعدادی از شاگردانشان به
طرف مسجد سهله راه اندازی کردند. تاریخ تأسیس این است انتخاب این شب، علت
خاص، روایت یا ترجیحی نداشت.
عهد
مرجعیت مرحوم آیتالله شاهرودی نوة ایشان یعنی آقای سید عبدالهادی
شاهرودی که مدتی هم امام جمعه علیآباد کتول بودند خودش نقل کرد که شبهای
چهارشنبه با رفقای هم درس و بحثمان جمع شدیم که به مسجد سهله برویم.
آیتالله شاهرودی توجهشان جلب شد، آمد پرسید کجا؟ گفتیم: میرویم مسجد
سهله. گفت: نروید! گفتیم: چرا؟ گفتند: حرام است. گفتیم: حرام است! چرا؟
گفتند: برای شما حرام است، چون شما معمّم هستید و تابلویی هم ندارید که
نوشته باشید ما به قصد شب چهارشنبه نیامدهایم. وقتی شما شب چهارشنبه
با این جمعیت به طرف مسجد میروید، معنایش امضای مشروعیت و ورود شب
چهارشنبه میشود.
در قم و
مسجد جمکران هم عدهای در اثر همین شبهه که شب چهارشنبه معروف شده بود،
بنا کردند شب جمعه بروند که آن شبهه دامنشان را نگیرد، ولی بعد کم کم هر دو
شب شد و بعد هر ۷ شب هفته شد. عرضم این است که در اصل امکان تشکیک که
چرا، للتشکیک مجالٌ واسع.
حجتالاسلام
دکتر برجی(مدیر گروه فقه و اصول مدرسه)؛ در این مساجد خدا را عبادت
میکنند. نماز میخوانند. بنابراین به نظرم این جور راهها با توجه به این
که راههای خلاف به روی مردم زیاد باز است، درست نیست. مردم با انگیزة
خدایی، به عشق امام زمان(عجلالله تعالی فرجه) به مسجد میآیند. مسجد که
هست. حالا فرض بر این که شما در سندش تشکیک بفرمایید، اینگونه تشکیکها
اگر راه پیدا کند در خیلی مسائل دیگر هم همین طور میتوان تشکیک کرد. در
همان توقیع هم این تشکیک هست. مردم به عشق امام زمان(عجلالله تعالی فرجه)
آنجا نماز میخوانند. نماز خواندن که اشکال ندارد. تسامح در ادله سنن ما
داریم که اینجا مؤید این قضیه است و این کار(رفتن به این مساجد در این
شبها) یک شکوهی ایجاد کرده است؛ مردم میآیند به یاد خدا و پیامبر و
اهلبیت میافتند، اشک میریزند دعا میخوانند. بنابراین اصل مشروعیت آن
بر اساس تسامح در ادله سنن خصوصاً با توجه به این که مسجد است، به نظرم
جای شبهه ندارد و ایراد القای شبهه شاید مانع خیر شود.
حجتالاسلام
ذاکری؛ من در تکمیل فرمایشات جناب آقای برجی نکتهای را عرض کنم؛ همان
طور که اشاره شد، اگر بخواهد از نظر سند بررسی شود، آنچه که نقل کردهاند
در کتاب مونس الحزین شیخ صدوق است که اکنون مفقود است و علاوه بر آن،
این که کسی نگفته که شیخ صدوق چنین کتابی داشته است. مدینةالعلم را ذکر
کردهاند و بر میآید که سیدبن طاووس در یک سری از کتابها چندین روایت
از مدینةالعلم شیخ صدوق نقل میکند.
نکته
دیگر این است همان طور که جناب برجی فرمودند، واقعیت این است که این
مساجد الان مرکزی برای ارتباط معنوی با امام زمان(عجلالله تعالی فرجه)
شده است. در ارتباط با نمازی که در این مساجد میخوانند، بحث دیگری است که
ممکن است این نماز مشروعیت نداشته باشد. ظاهراً در دو ـ سه تا منبع از
جمله مکارم الاخلاق و یکی دیگر از کتابهای مرحوم طبرسی که اسمش در ذهنم
نیست، اصل نماز با این کیفیت در آنها وارد شده است. اگر آن کتابها این
نماز را با این کیفیت نقل کرده باشند و نقلش معتبر باشد، ظاهراً با تسامحی
که در ادله است مشکل نماز حل میشود. در مورد مساجد هم، این مساجد جایی
است که افراد نماز میخوانند دعا میخوانند و به یاد امام زمان(عجلالله
تعالی فرجه) هستند. همان طوری که ممکن است افراد در یک جایی جمع شوند و در
آنجا به یاد امام زمان(عجلالله تعالی فرجه) نماز بخوانند و دعا کنند.
به نقل از پایگاه اندیشه وران حوزه لینک