فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت چيست؟
فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر
فطرت انسانی چیز خاصی نیست که بشود آن را مثل قلب و کلیه و غیره به کسی نشان داد بلکه فطرت همان آفرینش خاص الهی است که فقط به انسان داده شده و به هیچ موجودی قبل از انسان داده نشده است.
این آفرینش چند ویژگی دارد:
1- برای اولین بار به انسان داده شده
2- دین الهی منطبق با آن است
3- هرگز از بین نمی رود ولی ممکن است زیر لجن زار گناه دفن شود
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
امام صادق (ع) از پدرش نقل ميكند كه فرمود: كسى كه در او حرص و ترس باشد ايمان ندارد و مؤمن، ترسو و حريص و بخيل نيست. الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1 ؛ ص131

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شناخت حسی» ثبت شده است

نظریه مورد قبول در معرفت حصولی:

-          معرفت = باور موجه صادق. لااقل این سه عنصر را دارد: اوّلاً یک باور است. ثانیاً موجّه است. و ثالثاً صادق است.

-          صدق (حقیقت) را به‌طور سنتی و کلاسیک مطابقت با واقع تعریف کرده‌اند.

-          بنا به تعریف‌هایی که تا اینجا قبول کردیم، معرفت لاجرم مطابق با واقع است چون صدق یکی از مقوّمات اصلی آن است و اگر معرفتی صادق نباشد دیگر اصلاً نمی‌شود آن را معرفت خواند.

-          معرفت می‌تواند دو منبع اصلی داشته باشد: یکی حواس پنجگانه (+ ابزارها و شبیه‌سازی‌های کامپیوتری و احیاناً‌ چیزهای دیگر) و دیگری عقل (یعنی استدلال) (کاری به وحی نداریم)

-          پس از سه راه ممکن است معرفت برای ما حاصل شود: یکی از راه حواس، دیگری از راه استدلال و سومی از ترکیب این دو

-          به این دو منبع معرفتی انتقادهایی وارد شده است که با این دو منبع نمی‌توانیم اطمینان پیدا کنیم که به صدق رسیده‌ایم

-          ادعا چیست؟ ادعای آنها این است که حتی اگر باور صادقی داشته باشیم، نمی‌توانیم به یقین بدانیم که این باور صادق است.  پس غیر ممکن است که بتوانیم معرفت‌هایمان را معرفت (حقیقی) بخوانیم.

-          انتقاد به حس: مشاهدات ما گراتبار از نظریات است یعنی «ادراک حسی نوعاً متأثر از باورها، پیش‌پنداشت‌ها، و آموخته‌ها و تجربه‌های پیشین افراد است» نتیجه‌ی این حرف این شد که نظریات ما (باورها، پیش‌پنداشت‌ها، انتظارات، تمایلات، تمنّیات و ...) روی مشاهده‌ی ما تأثیر می‌گذارند و مشاهدات ما را می‌سازند. نتیجه این شد که منبع حس منبع کاملاً قابل اطمینان و یقین‌آوری نیست.

-          انتقاد به عقل: آنچه که معمولاً ادعا می‌شود که یقین‌آور است همان استدلال یا استنتاج (قیاس) است.

-          در هر استدلال دو تا مقدمه لازم است که اثبات صدق این دو مقدمه نیازمند به دو راه است یکی بدیهی بودن و دوم استدلال مجدد.

-          می‌گویند چیزی به اسم بدیهیات وجود ندارد چون برای اثبات صدق این‌گونه قضایا هم باید استدلال و قیاس راه بیاندازیم.

-          راه دوم هم منجر به تسلسل می شود و لذا باید چیزی را صادق فرض کنیم. . چون صدق فرض ما ثابت نشده است.

-          ادعا این نیست که همه‌ی معرفت‌های ما کاذب است. بلکه ادعا این است که ما نمی‌دانیم کدام معرفت‌هایمان صادق است. ولی آیا نتیجه‌ی این بحث این می‌شود که باید از همه‌ی معرفت‌هایمان دست بکشیم؟ خیر، ما با همین معرفت‌هایی که داریم (هرچند خطاپذیر) کارمان راه می‌افتد و در حد خودمان شناخت قابل قبولی از جهان پیدا می‌کنیم.

قیاس: صدق از مقومات  معرفت است  و از آنجا که نه حس و نه استدلال نتواست صدق قضیه را ثابت کند پس لاجرم نمی‌توانیم ادعا کنیم که باورهایمان لزوماً مطابق با واقع است.

جواب:

میثم علی زلفی