فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت چيست؟
فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر
فطرت انسانی چیز خاصی نیست که بشود آن را مثل قلب و کلیه و غیره به کسی نشان داد بلکه فطرت همان آفرینش خاص الهی است که فقط به انسان داده شده و به هیچ موجودی قبل از انسان داده نشده است.
این آفرینش چند ویژگی دارد:
1- برای اولین بار به انسان داده شده
2- دین الهی منطبق با آن است
3- هرگز از بین نمی رود ولی ممکن است زیر لجن زار گناه دفن شود
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
امام صادق (ع) از پدرش نقل ميكند كه فرمود: كسى كه در او حرص و ترس باشد ايمان ندارد و مؤمن، ترسو و حريص و بخيل نيست. الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1 ؛ ص131

مقصود از طلب علم
ملاصدرا علم را براى مال و جاه نمى خواست و معتقد بود كه طالب علم نبايد در فكر جاه و مال باشد و مى فرمود: كسى كه علم را براى مال و جاه بخواهد موجودى است خطرناك كه بايد از او برحذر بود. او در جلسات درس اين اشعار را از مثنوى معنوى مى خواند:

بى گهر را علم و فن آموختن
دادن تيغ است دست راهزن
تيغ دادن در كف زنگى مست
به كه افتد عِلم را ناكس بدست
علم و مال و منصب و جاه و قِران
فتنه آرَد در كف بدگوهران
چون قلم در دست غدّارى فتاد
لا جرم منصور بر دارى فتاد
شرايطى را كه ملاّصدرا براى پذيرش شاگرد مطرح مى كرد عبارت بود از اينكه :
1 محصّل درصدد تحصيل مال نباشد مگر به اندازه تحصيل معاش .
2 محصّل در صدد تحصيل مقام نباشد.
3 محصّل معصيت نكند.
4 محصّل تقليد از ديگران نكند.
او مى گفت : محال است كسى كه در صدد تحصيل مال است بتواند تحصيل علم كند و تحصيل مال دنيا و تحصيل علم مخالف يكديگر است كه با هم قرين نمى شود.
ميرداماد استاد ملاّصدرا در اوائل تحصيل به ملاّصدرا مى گويد:
كسى كه مى خواهد حكمت را تحصيل كند بايد حكمت عملى را تعقيب كند به دو دليل :
1 به انجام رسانيدن تمام واجبات دين اسلام
2 پرهيز از هر چيزى كه نفس بوالهوس براى خوشى خود مى طلبد.
و امّا به انجام رسانيدن واجبات دين از آن جهت ضرورت دارد كه طلبه وقتى آن واجبات را انجام مى دهد از هر يك نتيجه اى مى گيرد كه به سود اوست و از طرف ديگر بايد از تاءمين درخواستهاى نفس خوددارى ورزد. كسى كه مطيع نفس امّاره شد و مشغول تحصيل حكمت هم گرديد به احتمال قوى بى دين خواهد شد و از صراط مستقيم ايمان منحرف مى گردد.
ملاصدرا مى گويد: هنگامى كه در كَهَك به سر مى بردم براى تزكيه نفس مى كوشيدم و در حال تنهايى به فكر فرو مى رفتم و معلوماتى را كه فراگرفته بودم از نظر مى گذراندم . مى كوشيدم كه با نيروى علم و ايمان به اسرار هستى پى ببرم و بر اثر اخلاص و تزكيه نفس ، قلبم روشن شد و درهاى ملكوت و آنگاه درهاى جبروت به رويم گشوده شد.
و به اسرار عالَم الهى پى بردم . چيزهايى فهميدم كه در آغاز تصوّر نمى كردم رموز آن برمن آشكار گردد!(1)


(1) نشريّه نصيحت : شماره 50، ص 2، 19/7/1372.

نظرات  (۶)

۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۱۴ کمی خلوت گزیده!
علیکم السلام.ممنونم.ببخشید خیلی خواهش مسخره ای بود. ولی چون دعای فرج استادم رو دوست دارم گفتم کسانی که از طریق وبلاگ شما میان بتونن گوش بدن.
۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۱۸ کمی خلوت گزیده!
علم بوده، علم! نور یقذفه الله فی قلب من یشاء...
این هایی که ما داریم فضل است. فضل که دین و ایمان و تقوا نمی خواهد. هر ننه قمری برود به دست می آورد.
پاسخ:
اولا فضل را هم هر كسي نمي تواند بدست بياورد و آن هم توفيقي است و اسباب خودش را مي طلبد
ثانيا نور نتيجه ي علم است، نه خود علم يعني اگر آنچه كسب كردي سبب تشخيص حق از باطل مي شود نور است وگرنه فضل است.
بنابر اين همه ي معارفي كه انسان كسب مي كند مي تواند علم باشد و يا فضل.
مثلا كسي علوم حوزوي مي خواند ولي اصلا قدرت تشخيص حق و باطل را ندارد. چنين شخصي فضل دارد نه علم. يعني چيزهايي بيشتر از شما مي داند مثلا مي داند پيامبر چه گفته است. يا شخصي مي داند چگونه چوب را بتراشد اين فضل است. اما از همين چوب تراشي پي به خالق مي برد يعني باطل بودن يك نظر را مي فهمد بنابر اين همين نجاري علم شد.
البته حيثيت علم بودن بعضي چيزها بسيار كمتر از فضل بودنش است (مثل علوم مهندسي) و برعكس حيثيت علم بودن بعضي چيزها بسيار بيشتر از فضل بودنش است. (مثل علوم انساني)

۲۷ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۰ کمی خلوت گزیده!
در اینکه فضل اسباب مبخواد از جمله هوش شکی نیست. توفیق رو هم که هر کاری میخواد. اما نور نتیجه ی علم نیست. در حدیث نداریم مثلا ثمرة العلم نور یقذفه الله، داریم العلم نور یقذفه الله... پس تا قبل از اینکه این نور که مایه ی هدایت است در وجود انسان شکل بگیرد، علمی هم نیست، هر چه هست فضل است.
باقی پاسختون هم تعارضی نداشت با حرف بنده.
پاسخ:
سوال خوبي است.
در اصول بحثي داريم به نام انواع دلالت، يكي از انواع دلالت دلالت اقتضاست. يعني اگر براي ترجمه كلمه اي در تقدير نگيري درست نيست. مثلا آيه مي گويد فسئلو القريه ترجمه اش مي شود از روستا بپرس. روستا كه نمي شود جواب دهد منظور از اهل روستا بپرس.
اينجا هم مي دانيم علم همان نور نيست يعني رابطه اين هماني ندارد. به ادله خارجي مي فهميم مثلا روايتي مي گويد: انما العلم... ثلاثه آیه محکمه او فریضه عادله او سنه قائمه از اين مي فهميم كه اگر احكام علم است پس چرا كساني را مي شناسيم كه احكام مي دانند اما قدرت تشخيص حق و باطل را ندارند. پس معلوم مي شود منظور اين است. نتيجه العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء (نتيجه ي علم نوري است كه خدا در قلب هر كس بخواهد قرار مي دهد.)
۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۲۱ کمی خلوت گزیده!
نور دارای مراتب است. وقتی نور دارای مراتب باشه علم هم دارای مراتبه. 
بنظرم به همین راحتی با مقایسه ی دو حدیث نمیشه نتیجه گرفت. چه ربطی داره که چون توی حدیث دیگه داریم که علم سه دسته است، پس اون نتیجه علمه که توی اون یکی حدیث داریم؟
از کجا معلوم منظور از بیان این سه دسته این باشه که هر کی این ها رو دونست علم داره؟ شاید نحو خاصی از دانستن مدنظر باشه.
پاسخ:
پاسخ نيازمند دانستن معناي مطلق و مقيد و عام و خاص و مجمل و مبين و ... است. و امروز بنده متاسفانه كمي سرم شلوغ است.
اما اجمالا روايت علم 3 دسته است اطلاق دارد و لذا نمي تواند به نحوه ي خاصي اشاره كند و با اطلاق در تعارض است.
ضمن اينكه من يشاء‌ علم را مشروط به خواست خدا كرده است. سوال: چه چيزي خواست خدا را به دنبال مي آورد. آيا دانستن احكام اين كار را مي كند يا عمل به آن؟
اگر صرف دانستن علم را مي آورد با آمدن علم نور به قلب داخل مي شدحال انكه آنچه نور را مي آورد عمل به احكام است. در نتيجه علم كه سابقا بود و روايت گفته بود احكام علم است. با اين حساب نتيجه ي علم نور است نه خودش.
۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۰۳ کمی خلوت گزیده!
خب من نمیدونم چرا دوست دارید بپیچونید؟
تناقض مهمی بین توضیحات خودتون و خودم نمی بینم.
پاسخ:
پيچش!
خيلي مهم نيست.
تفاوتش براي كسي كه اهل عمل باشد ظهوري ندارد.
۲۷ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۴۷ عباس اسکندری
ممنون. از بابت شناخت بهتر ملا صدرا نکته خوبی فرمودی. اما نمیدانم این شهر پر غلغه و این وضعیت پر فساد کنونی به کجا رسیده که  عبرت هایی چنین با صدها حدیث و آیه، ذره ای از عزم ما را عوض نمیکند. سیل مدرن اخلاق مدرن است . آنچه همه را با خود میبرد خلق و سلوک مدرن است که زندگی را و حتی معیشت دیندارانه را تحت تاثیر قرار داده و چون شما افراد دلسوز تلاش میکنید جریان این سیل را به عقب برگردانید و از دارایی و سلوک سنت زندگی دیندارانه و اخلاق حسنه میگویید و مینویسید.
پاسخ:
آدم هاي زيادي اند كه در همين ايران با كمتر از اين عزمشان عوض شده است. البته مدرنيته اثرش را گذاشته است. تا اثر چه باشد.
پيامبر در برخورد با سنت ها سه جور عمل مي كردند. برخي را به كل مردود اعلام مي كرد و عوض مي نمود. برخي را بدون تغيير رها مي كرد و امضا مي نمود. اما دسته ي سومي هم بود.
ظرف را نگه مي داشت اما محتوا را عوض مي كرد. شراب را با آب زلال عوض مي كرد.
مهم نيست كه جوانان ما چه پوششي دارند مهم اين است كه در ظرفشان شراب است يا آب طهور.

گاهي وقت ها اينقدر از حق فاصله مي گيريم كه خودباور مي كنيم حقي نيست يا اصلا فراموش مي كنيم. گفتن راه صحيح كمترين حسنش اين است كه در ميان اين همه بدي مردم مي فهمند كه راه اشتباه است اما چاره اي نيست فعلا بايد برويم اما اگر كسي زورش رسيد و راه راست را باز كرد ديگر لازم نيست براي مردم تازه دليل بياوري كه اين راه حق است.
بلكه مي گويي اين همان راه حق است.
راه عوض كردن اخلاق مدرن ارجاع دادن به فطرت و بيان مسائل وجداني است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی