مطلب مرتبط بانکداری اسلامی
در تحقیق پایانی که انجام می دادم روی یکی از پارامترها و ستون های
فکری اندیشه ی اسلامی کار می کردم یعنی فطرت، مسئله ای که شهید مطهری آن را
از ام المسائل جهان اسلام می داند.
جمع بندی بحث به طور خلاصه این می شود.
ما در اسلام سه لایه ی موثر وجودی داریم:
1- طبع: یعنی
آنچه در طبیعت انسانی است. در علم قدیم دم و سودا و صفرا و بلغم و در علم جدید آهن
و روی و کلسیم و ...
طبع تحت تاثیر غذا، امواج، محیط و ... تغییر می کند و لذا شما وقتی می
بینید مثلا کسی پرخاشگر است اول باید طبع آن را درست کنید. یعنی غذا، محیط و ...
را تغییر دهید تا از حالت سودائی مزاجی تغییرحال دهد
2- غریزه: که خداوند
مدیریت آن را به عقل سپرده است (گفتم عقل نه مغز) عقل از عقال است به معنی زانو
بند شتر که برای مهار شتر استفاده می شده است. پس انسان عاقل کسی است که به کنترل
و مهار غرایز می پردازد. نه آن کسی که می تواند مسائل ریاضی و فیزیک را حل کند.
لذا پیامبر در جواب برخی اصحاب فرمود من نفسم را مهار کرده ام و آن را نکشته ام.
در این لایه هر کاری مثل ترویج شهوات که سبب کم شدن اراده و عقل شود
مورد قبول نیست.
3- فطرت: مدیر و مدبر این لایه ی وجودی وحی و نبوت است. این لایه از موارد متعددی تشکیل شده است اما عنصر اصلی این لایه نیت است (توجه داشته باشید که فطرت و فطریات منحصر در نیت نیست اما چون نیت ملموس تر است مثال را روی نیت زده ایم.)
صرف فعل خوب نمی تواند انسان الهی تولید کند
بلکه فرق انسان اومانیسم و الهی در زمان کمک به یک کودک یتیم در نیت این دو است.
یکی به خاطر اینکه این فعل را خوب می داند یا به دلایل دیگر این کار را انجام می
دهد. یکی به خاطر اینکه این فعل را خداوند دوست دارد انجام می دهد.
اولی خدا را داخل در تصمیماتش نمی بیند و چون خودش دوست دارد
این کار را انجام می دهد. دومی خودش را نمی بیند و چون خدا دوست دارد این کار را
انجام می دهد.
اولی کبر را زیاد می کند و دومی خشوع را.
اولی فعل اخلاقی در جامعه را تضعیف می کند و دومی اخلاق محوری را تقویت.
لذا در جامعه بسیار مشاهده می شود که شخصی نماز می خواند ، روزه هم می
گیرد اما حجابش را رعایت نمی کند. وقتی خوب بررسی می کنید می بینید این شخص وارد
در عبودیت و زندگی فطری و الهی نشده است. نماز می خواند چون دوست دارد، روزه می گیرد چون سلامتش در
گرو آن است و این را دوست دارد. اما حجاب را رعایت نمی کند چون دوست ندارد یعنی
مبنای فکری او حب و بغض خودش نسبت به آن چیز است نه حب و بغض خدا. و لذا اشک بر
امام حسین هم نمی تواند چنین انسانی را الهی کند. چرا که برای خود گریه می کند نه
برای کشته شدن محبوب خدا.
علوم و ایده های مختلف علمی چنانچه طبیعت انسانی را لحاظ کرده باشند و
اثرات متناسب با تضعیف و تقویت عقل را دیده باشند اگر نگوئیم صد در صد، اما به
احتمال قوی لایه ی سوم را لحاظ نکرده اند.
مثلا پدیده ی موبایل:
در لایه ی طبیعت به سبب انتشار امواج، موجب به هم ریختگی و تولید سودا و در نتیجه پرخاشگری می شود. که متاسفانه در زمان تولید مد نظر قرار نگرفته است ولی بعدها اثرات آن مورد کنکاش علمی قرار گرفته است.
در لایه ی غریزه، عمده ی استفاده هایی که از این وسیله می شود موجب تضعیف اراده و نقص در عقل انسانی می شود. فلذا معمولا معتادین و غیر معتادین به این وسیله قدرت ترک این وسیله را ندارند. چرا که اراده ها تحت تاثیر این وسیله منهدم شده است. مثلا تا پیش از این وسیله، اراده کردن برای دیدن یک دوست بسیار ساده تر از امروز بود. امروز نفس انسانی به دادن پیامک و یا نهایتا تماس تلفنی عادت کرده و لذا برایش بسیار سخت است که از این سر شهر به آن سر شهر برود و کسی را ملاقات کند؛ وخامت و خرابی اوضاع زمانی بیشتر می شود که شما ملاقات را هم به مکالمه ی تصویری تبدیل کنید.
با فرض اینکه علوم و ایده ها دو لایه ی اول را به خوبی لحاظ کرده باشند اگر در لایه ی سوم ورود موثر نداشته باشند قطعا این علوم و ایده ها اسلامی نخواهد بود. مثلا در همین مثال اگر موبایل سبب تغییر طبع و کم شدن اراده ها نشود. استفاده ی از این وسیله به نحوی که سبب غفلت نشود و انسان مدام به یاد خدا باشد بسیار سخت است. اصلا یکی از اسباب غفلت که در مقابل ذکر است همین وسیله است. نمی خواهم بگویم وسیله دخالت مستقیم دارد، بلکه قصدم این است که بگویم استفاده ی اکثری این وسیله غفلت آفرین است و اگر انسان قصد کند به خاطر خدا از این وسیله استفاده کند. قطعا کاربردهای آن بسیار کمتر از زمان فعلی خواهد شد.
یک روز یکی از علماء شیطان را دید و به شیطان گفت تو چه می گویی؟
شیطان گفت من فلان حرف و فلان حرف را می زنم.
عالم شروع کرد به بحث کردن با شیطان، و در آخر بعد از گذشت یک ساعت شیطان در بحث شکست خورد.
عالم رو کرد به شیطان و گفت حالا چه می گویی؟
شیطان گفت می خواستم یک ساعت از عمرت را تلف کنم که موفق شدم.
این تکنولوژی ها، ایده ها، علوم و غیره اکثرا حکایت همین ماجراست. اگر از عقل گرایی محض (ولو به ظاهرمثل همین مثال) هم بر خوردار باشد. آخر وقتی به مسیر طی شده اش می نگریم جز غفلت چیزی نمی بینیم.
بانکداری اسلامی، اقتصاد اسلامی، طب اسلامی و ... اگر قرار است اسلامی باشند باید عوارض نظریات خود در هر سه لایه مخصوصا لایه ی فطرت را بررسی کنند و گرنه فقط برچسبی از اسلام را یدک می کشند و اسلامی نیستند.
+بخشی از مباحثات فطرت با آقای اسد نژاد