در ادامه ی اشکالات بر منبع بودن فطرت گروهی به برخی آیات قرآن تمسک می کنند. از جمله ی این آیات آیه ی 78 سوره نحل است. این افراد اینگونه استدلال می کنند.
بیان اشکال:
خـداوند در سـوره نحل آیهى 78 مىفرماید:
«و اللّه اخرجکم مـن بـطون امـّهتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السّمع و الابصر و الافئده لعلّکم تشکرون» (نحل78)
«و خداوند شما را در حالی از مادر بزاد که هیچ چیز نمىدانستید و براى شما گوش و چـشم و عـقل قـرار داد تا شکر نعمت او را به جا آورید».
این آیه صریحا می گوید که ما هیچ معرفتی نداریم و از همان ابتدای تولد فاقد هرگونه معرفتی هستیم و لذا ادعای وجود معرفت فطری ادعایی بی معناست.
جواب:
در پاسخ این اشکال باید گفت: بین منبع معرفت و خود معرفت در اینجا تفاوت وجود دارد و نبود معرفت دلیل بر نبود منبع معرفت نیست. چرا که معرفت ثمره ی رجوع ابزار معرفت به منبع معرفت است. لذا تنافی ندارد که شخص همانطور که آیه ی «والله اخرجکم من بطون...» می فرماید در ابتدا معرفتی نداشته باشد اما منبع معرفت یعنی فطرت را داشته باشد. این درست مثل کودکی است که به منبع محسوسات یعنی عالم خارج توجه ندارد اما چنین منبعی وجود دارد.
استاد شهید مرتضی مطهری هم به همین معنا تصریح کرده؛ آنجا که پس از بحثهای گوناگون دربارة فرضیّات افلاطون، کانت و حکیمان مسلمان دربارة معارف فطری به جمعآوری آیات پرداخته است:
پس فطریاتی که قرآن قائل است، از نوع فطریّات افلاطونی نیست که بچّه قبل از اینکه متولّد شود ،اینها را میدانسته و مجهّز به اینها به دنیا میآید؛ بلکه به معنای این است که استعداد اینها در هر کسی هست به طوری که همین قدر که بچّه به مرحلهای رسید که بتواند اینها را تصوّر کند، تصدیق اینها برایش فطری است؛ پس آیة «وللّه اخرجکم من بطون امّهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون، با این مسأله که توحید، فطری است و با این مسأله که قرآن بسیاری از مسائل را به عنوان (تذکّر) ذکر میکند، منافات ندارد؛ چون (فطری است) به معنای این است که احتیاج به آموزش و استدلال ندارد، نه به این معنا که قبل از آمدن به این دنیا آنها را میدانسته تا در اینصورت این دو آیه با یکدیگر منافات داشته باشند.[1]
بنابر این تا زمانی که عقل آدمی به مرحله ی رشد مناسب نرسد بسیاری از معارف فطری درک نخواهد شد چرا که درک این معارف با ابزار عقل ممکن است و عقل ناتوان نمی تواند آنها را درک کند. درست مثل بسیاری از مطالبی که در محسوسات برای ما تبدیل به علم نشده است حال یا به دلیل غفلت عقل و عدم توجه عقل به اهمیت آن؛ یا بدلیل ضعف عقل و عدم توانایی این ابزار.
و همین جا معلوم می شود معنای اینکه علماء می فرایند : مَنْ فقَدَ حساً فقَدْ فقَدَ علماً چیست. یعنی آنکه حسی را از دست بدهد معرفتی که حاصل از این ابزار است را از دست می دهد. نه اینکه منبعی به نام محسوسات وجود ندارد.+بخشی از مباحثات فطرت با آقای اسد نژاد
مطالب مرتبط: آیا فطرتی هست؟ (1) ------ آیا فطرتی هست؟ (2) ------ آیا فطرتی هست؟ (3)