فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت چيست؟
فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر
فطرت انسانی چیز خاصی نیست که بشود آن را مثل قلب و کلیه و غیره به کسی نشان داد بلکه فطرت همان آفرینش خاص الهی است که فقط به انسان داده شده و به هیچ موجودی قبل از انسان داده نشده است.
این آفرینش چند ویژگی دارد:
1- برای اولین بار به انسان داده شده
2- دین الهی منطبق با آن است
3- هرگز از بین نمی رود ولی ممکن است زیر لجن زار گناه دفن شود
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
امام صادق (ع) از پدرش نقل ميكند كه فرمود: كسى كه در او حرص و ترس باشد ايمان ندارد و مؤمن، ترسو و حريص و بخيل نيست. الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1 ؛ ص131
پس شاخه های یاس و مریم فرق دارند
آری اگر بسیار اگر کم فرق دارند
شادم تصور می کنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
دارم تمرین سکوت می کنم و منظورم از سکوت فقط سکوت است نه بی تفاوتی. اگرچه از سکوت می شود برداشت بی تفاوتی هم کرد.
میثم علی زلفی

عارف استبداد ستیز

مرحوم شاه آبادي

در سال ۱۲۹۲(ه.ق) در محله حسین‌آباد اصفهان در خانه آیت‌الله «میرزا محمدجواد بیدآبادی» طفلی پا به عرصه وجود نهاد که او را «محمدعلی» نامیدند. آیت‌الله بیدآبادی که خود فقیهی وارسته بود به تربیت فرزندانش همت و توجّه فوق‌العاده‌ای داشت و به برکت همین تلاش، فرزندانش هر یک چون ستاره‌ای تابناک بر تارک حوزه‌های علمیه درخشیدند. محمدعلی تحصیلات خود را در اصفهان آغاز کرد و پس از تبعید پدر به تهران در سال ۱۳۰۴(ه.ق) همراه ایشان راهی تهران شد و در این شهر به ادامه تحصیل پرداخت.
محمد علی به مدت هشت سال برای استفاده از علمای عراق راهی نجف و سپس سامرا شد و پس‌ از آن به ایران بازگشت و در تهران خیابان شاه‌آباد سکنی گزید و پس از مدتی به آیت‌الله شاه‌آبادی معروف شد. وی نخست در منزل اقامه جماعت و سخنرانی می‌کرد و بعد به سبب کمبود جا، به مسجد سراج الملک رفت. از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۷ در تهران اقامت داشت.[۱]

ایشان علاوه بر این‌که فقیه و عارف کم‌نظیری به‌ حساب می‌آمد، هیچ‌گاه نسبت به زمانه خود بی‌اعتنا نبود و برای دفاع از اسلام و مردم مسلمان ایران در برابر استبداد رضاخان تلاش فراوانی نمود و از هیچ کوششی فروگذار نبود.

ديگران

مطلب مرتبط بانکداری اسلامی


در تحقیق پایانی که انجام می دادم روی یکی از پارامترها و ستون های فکری اندیشه ی اسلامی کار می کردم یعنی فطرت، مسئله ای که شهید مطهری آن را از ام المسائل جهان اسلام می داند.
جمع بندی بحث به طور خلاصه این می شود.
ما در اسلام سه لایه ی موثر وجودی داریم:

میثم علی زلفی
امروز وقتي به اطرافم نگاه مي كنم هيچ چيز را براي آدم بودنم كم نمي بينم. اساتيد خوب، دوستان خوب، درس طلبگي ، بهترين پيامبر الهي، كشوري كه مهيا شده براي خوب شدنم. اما چرا آدم نمي شوم! چرا اين همه حرف خوب اثر نمي كند. چرا از بيداري صبح كه بركت در آن است لذت نمي برم چرا از سكون شب كه مايه ي آرامش است لذت نمي برم. چرا نصيحت علماء در من كارساز نيست.
آيا خوبي را نمي شناسم؟ آيا گريه بر حسين را بلد نيستم؟
مگر نفرمود «فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ » هر كس از فرستاده ي من تبعيت كند. نه مي ترسد و نه اندوهگين مي شود. پس چرا غمگينم! چرا مي ترسم! نكند تبعيت نمي كنم! شايد هم فكر مي كنم كه دارم تبعيت مي كنم.
خدايا برزخ بودن يعني ميان زمين و آسمان بودن! اما ما براي بين زمين و آسمان بودن ساخته نشده ايم. ما بايد يا زميني باشيم يا آسماني! شايد به خاطر همين است كه گفتي «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ» مجازات كسي كه بين زمين و آسمان مانده و بعضي حرف هاي تو را گوش مي كند و برخي را رها مي كند و تكليف خودش را با تو روشن نكرده است چيست؟؟؟؟ جز اين است كه چون براي دنيا پايي ندارد در دنيا خوار مي شود و چون براي آخرت بالي ندارد در آخرت به بدترين عذاب حواله داده مي شود.
خدايا! خدايا! خدايا! خدايا! خدايا! خدايا! خدايا! امان از دست تو امان از دست خودم. چه كنم كه از برزخ بيرون بيايم. البته خودم مي دانم!! فطرت را در كنارم گذاشته اي اما دنبال معجزه مي گردم. همان كه با رجوع به او، نداي «الست بربكم» را با «قالو بلي» جواب مي دهم. همان كه خوبي را در چشمم مي آورد و بدي را به من نشان مي دهد. همان كه چراغ راهم است در تنگناهاي تنهايي!
اما افسوس!، افسوس! و صد افسوس كه هنوز قصد نزديك شدن و تقرب به تو را ندارم. خيلي راحت بگويم يا شايد بهتر است بگويم راحت بنويسم برايت، متاسفانه هنوز قصد آدم شدن براي تو را ندارم! و بدون قصد حتي نماز باطل است! چه برسد به انسانيت!
به هر حال فعلا آدمِ هوايم يا شايد حوّا، نمي دانم! هر كدام كه باشم آدم تو نيستم. شايد يك روزي نقطه ام افتاد و به جاي فتحه ام كه خبر از جدايي مي دهد ، ضمه دار شدم . ضميمه اي به تو. شايد روزي حر شدم و تو را انتخاب كردم.
میثم علی زلفی
آیت‌الله حائری شیرازی عضو مجلس خبرگان رهبری به نامه نمایندگان نویسنده 160 مزیت برجام، نامه سرگشاده اي نوشت که متن کامل آن به شرح زیر است:

بسمه تعالی

برادران نویسنده ی صد و شصت مزیت برای برجام

ضمن تقدیر و تشکر از نیات پاک، دقت نظر و احساس مسئولیت و وقت گذاشتن برای این کار حیاتی، مطلبی به نظر اینجانب می رسد که: وجود این حسنات و کمالات و مزایا، مطلبی است و وجود اشکال و ایراد، مطلبی دیگر، که به هیچ وجه مانعه الجمع نیستند.

مثالی خدمتتان عرض کنم؛ رشته ی زنجیری است که می خواهیم با آن، وزنه و باری را بالا بکشیم. بعضی می گویند این زنجیر، توان بالا کشیدن بار را دارد و 160 زنجیر را امتحان می کند. هرکدام صدها برابر آن بار کشش دارد ولی آنها که ادعا می کنند نمی توان با این رشته زنجیر، بار را بالا کشید، به یک حلقه ایراد می گیرند که توان بالا کشیدن بار را ندارد. اگر زنجیر از 160 حلقه بیشتر است، همان یک حلقه ی ضعیف کافی است که کار را ابتر کند. نیازی به اثباتِ ضعف بیش از یک حلقه نیست. چون نتیجه همیشه تابع اخس مقدمات است. شما باید از موارد اشکال دفاع کنید که حلقه های سستی نیست، نه اینکه حلقه های محکم را شمارش کنید.

ديگران

نظریه مورد قبول در معرفت حصولی:

-          معرفت = باور موجه صادق. لااقل این سه عنصر را دارد: اوّلاً یک باور است. ثانیاً موجّه است. و ثالثاً صادق است.

-          صدق (حقیقت) را به‌طور سنتی و کلاسیک مطابقت با واقع تعریف کرده‌اند.

-          بنا به تعریف‌هایی که تا اینجا قبول کردیم، معرفت لاجرم مطابق با واقع است چون صدق یکی از مقوّمات اصلی آن است و اگر معرفتی صادق نباشد دیگر اصلاً نمی‌شود آن را معرفت خواند.

-          معرفت می‌تواند دو منبع اصلی داشته باشد: یکی حواس پنجگانه (+ ابزارها و شبیه‌سازی‌های کامپیوتری و احیاناً‌ چیزهای دیگر) و دیگری عقل (یعنی استدلال) (کاری به وحی نداریم)

-          پس از سه راه ممکن است معرفت برای ما حاصل شود: یکی از راه حواس، دیگری از راه استدلال و سومی از ترکیب این دو

-          به این دو منبع معرفتی انتقادهایی وارد شده است که با این دو منبع نمی‌توانیم اطمینان پیدا کنیم که به صدق رسیده‌ایم

-          ادعا چیست؟ ادعای آنها این است که حتی اگر باور صادقی داشته باشیم، نمی‌توانیم به یقین بدانیم که این باور صادق است.  پس غیر ممکن است که بتوانیم معرفت‌هایمان را معرفت (حقیقی) بخوانیم.

-          انتقاد به حس: مشاهدات ما گراتبار از نظریات است یعنی «ادراک حسی نوعاً متأثر از باورها، پیش‌پنداشت‌ها، و آموخته‌ها و تجربه‌های پیشین افراد است» نتیجه‌ی این حرف این شد که نظریات ما (باورها، پیش‌پنداشت‌ها، انتظارات، تمایلات، تمنّیات و ...) روی مشاهده‌ی ما تأثیر می‌گذارند و مشاهدات ما را می‌سازند. نتیجه این شد که منبع حس منبع کاملاً قابل اطمینان و یقین‌آوری نیست.

-          انتقاد به عقل: آنچه که معمولاً ادعا می‌شود که یقین‌آور است همان استدلال یا استنتاج (قیاس) است.

-          در هر استدلال دو تا مقدمه لازم است که اثبات صدق این دو مقدمه نیازمند به دو راه است یکی بدیهی بودن و دوم استدلال مجدد.

-          می‌گویند چیزی به اسم بدیهیات وجود ندارد چون برای اثبات صدق این‌گونه قضایا هم باید استدلال و قیاس راه بیاندازیم.

-          راه دوم هم منجر به تسلسل می شود و لذا باید چیزی را صادق فرض کنیم. . چون صدق فرض ما ثابت نشده است.

-          ادعا این نیست که همه‌ی معرفت‌های ما کاذب است. بلکه ادعا این است که ما نمی‌دانیم کدام معرفت‌هایمان صادق است. ولی آیا نتیجه‌ی این بحث این می‌شود که باید از همه‌ی معرفت‌هایمان دست بکشیم؟ خیر، ما با همین معرفت‌هایی که داریم (هرچند خطاپذیر) کارمان راه می‌افتد و در حد خودمان شناخت قابل قبولی از جهان پیدا می‌کنیم.

قیاس: صدق از مقومات  معرفت است  و از آنجا که نه حس و نه استدلال نتواست صدق قضیه را ثابت کند پس لاجرم نمی‌توانیم ادعا کنیم که باورهایمان لزوماً مطابق با واقع است.

جواب:

میثم علی زلفی

سوال این است: آیا هیچ شناخت منطبق با واقعی نداریم؟

منظور حقیقی این کلام چیست؟ آیا اصلا این کلام می تواند درست باشد؟

 شناخت در کلام ما یعنی علم و همانطور که بعدا معلوم می شود با فهم و درک متفاوت است.

برداشتهای کلام مذکور:

از این کلام به دو نحو می توان برداشت کرد:

میثم علی زلفی

عمر سعد کسی است که به تعهدات استکبار دل خوش کرده بود اما استکبار نه گندمی به او داد و نه جوئی!

میثم علی زلفی

سنگ دل شدن كاري ندارد فقط كافي است بنشيني پشت لب تاب و مدام از مشكلات جامعه ات بنويسي. به اين فحش بدهي به آن فحش بدهي ، راهكار هاي فراواني در جهت حل مشكلات ارائه كني، اما وقتي فقيري از كنارت رد مي شود شيشه ماشين را بالا بكشي و يك فحش نثار جمهوري اسلامي كني بعد گاز بدهي و بروي!

انگار بي تفاوتي جزئي از راهكارهاي ماست!

آخر رسيدگي به يتيم و فقير كه كار ما نيست! ما بايد زود برويم از وقتمان استفاده كنيم و يك پست جديد بگذاريم و جواب پست ها را بدهيم!


يا حسين يتيم نوازي را از تو ياد گرفتيم اما مثل يزيديان عمل مي كنيم. بياييم اين شب ها هيچ فقيري را رد نكنيم حتي اگر مطمئنيم دروغ مي گويد.

میثم علی زلفی

لطفا مطلبی راجع به دورغ و دروغگویی برایم بگذارید در محیط کارم افرادی هستند که مدام دروغ می گویند و غیبت می کنند.

این 2 مطلب را مطالعه کنید و بعد هر وقت لازم شد قسمتی از آن را بالای سرتان در محیط کار بزنید.
دریافت فایل دروغ1 pdf
حجم: 146 کیلوبایت

دریافت فایل دروغ2 pdf
حجم: 243 کیلوبایت
دریافت فایل دروغ1 word
حجم: 59.3 کیلوبایت

دریافت فایل دروغ2 word
حجم: 54.4 کیلوبایت


‌این فایل یک صفحه بیشتر نیست. بیشتر برای چاب مناسب است.

دریافت در مذمت دروغ و دروغگو.pdf
حجم: 231 کیلوبایت

در مذمت دروغ و دروغگو word
حجم: 39.8 کیلوبایت

میثم علی زلفی