فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت چيست؟
فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر
فطرت انسانی چیز خاصی نیست که بشود آن را مثل قلب و کلیه و غیره به کسی نشان داد بلکه فطرت همان آفرینش خاص الهی است که فقط به انسان داده شده و به هیچ موجودی قبل از انسان داده نشده است.
این آفرینش چند ویژگی دارد:
1- برای اولین بار به انسان داده شده
2- دین الهی منطبق با آن است
3- هرگز از بین نمی رود ولی ممکن است زیر لجن زار گناه دفن شود
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
امام صادق (ع) از پدرش نقل ميكند كه فرمود: كسى كه در او حرص و ترس باشد ايمان ندارد و مؤمن، ترسو و حريص و بخيل نيست. الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1 ؛ ص131

اگر شما کارهایى بکنید که توجه مردم را از مصالح به چيز ديگري متوجه بكنيد و توجه خودتان از مصالح به چیز دیگري متوجه شود، عوض اینکه فکر حل مشکل .... بکنید بنشینید و با هم دعوا بکنید، عوض اینکه براى این پابرهنه ها، براى این ضعفا، براى اینهایى که زحمت کشیدند و شما را به اینجا رساندند و حالا هم توقع از شما خیلى ندارند براى اینکه یک آب و نانى ، یک آبى ، یک نانى ، یک برقى ، آن چیزهاى اولیه را به اینها برسانید، از این غفلت کنید .... ، این همان است که آنوقت امریکا مى کرد، حالا شما مى کنید، آنوقت آن طاغوت مى کرد، حالا شما مى کنید. شما هم طاغوتید، آنها هم طاغوتند، فرقى نمى کند، یکى شیطان است ، یکى شیطان کوچکتر. اگر بنا باشد که شما به جاى اینکه اقتصاد مردم را درست کنید، به جاى اینکه این کشور را بررسى کنید ببینید کجاهاست که مخروبه است و مردم از همه چیز ساقط هستند، به جاى این اگر چنانچه بنشینید سر مسند و با حرف و با فحاشى به هم مسائل را غفلت از آن بکنید، این همان است که قدرت هاى بزرگ مى خواهند تا این مملکت خرابه بماند و صداى مردم در آید، این همان است . شما هم عمال آمریکائید منتها ملتفت نیستید. یک عاملى داریم که مستقیما از سفارت امریکا دستور مى گیرد، یک عاملى داریم که براى او کار مى کند و خودش نمى فهمد، خود آدم نمى فهمد که براى کى دارد کار مى کند. اگر شما به مردم کار نداشته باشید، به مصالح مردم ، به مصالح کشور کار نداشته باشید، فقط مشغول این باشید که ... من چطورم ، شما چطورید، مردم با من هستند، مردم با شما هستند، اگر فکر این باشید، این همان است که امریکا مى خواهد و شما از عمال امریکا هستید و در عذاب با آنهائى که از عمال امریکا بودند با توجه ، مشترک هستید با کم و زیادش .

صحیفه نور جلد:13 صفحه :76


+ ما تا ديروز فكر مي كرديم كه .... اما امروز مطمئن شديم كه ....

+ عنوان «بادكنك هايي به رنگ سبز و بنفش» را عوض كردم به همان عنوان صحيفه نور

میثم علی زلفی

در ادامه ی اشکالات بر منبع بودن فطرت گروهی به برخی آیات قرآن تمسک می کنند. از جمله ی این آیات آیه ی 78 سوره نحل است. این افراد اینگونه استدلال می کنند.

بیان اشکال:

خـداوند در سـوره نحل آیه‌ى 78 مى‌فرماید:

«و اللّه اخرجکم مـن بـطون امـّهتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السّمع و الابصر و الافئده لعلّکم تشکرون‌» (نحل‌78)

«و خداوند شما را در حالی از مادر بزاد که هیچ چیز نمى‌دانستید و براى شما گوش و چـشم و عـقل قـرار داد تا شکر نعمت او را به جا آورید».

این آیه صریحا می گوید که ما هیچ معرفتی نداریم و از همان ابتدای تولد فاقد هرگونه معرفتی هستیم و لذا ادعای وجود معرفت فطری ادعایی بی معناست.

میثم علی زلفی

از شروع بحث فطرت تا کنون ادله ای بر وجود فطرت اقامه شد و بر مباحث مطروحه اشکالاتی گرفتیم که پاسخ آن گذشت. اما در ادامه ی اشکالات وارد بر منبع بودن فطرت قصد داریم اشکالات دیگری را بیان کنیم. که یکی از این اشکالات به شرح زیر است.

اشکال: (قیاس استثنایی)

اگر گرایش به نیازها فطری اند و فطرت منبعی درونی برای درک این نیاز ها است بنابر این فطریات انسانی برای درک شدن نباید نیازمند منابع دیگر باشند حال آنکه آگاهی از نیاز فرع مواجهه با جهان بیرونی است پس فطرت و فطریاتی وجود ندارد.

توضیح اشکال:

شما فرض کنید که گرایش به نوشیدن آب دارید. اگر شما با آب مواجه نشده باشید و از آن مصرف نکرده باشید آیا می دانید که آب تشنگی شما را برطرف می کند؟ هرگز چرا؟ چون این مطلب که آب تشنگی را برطرف می کند فرع علم به این است که آب رافع تشنگی است. بنابر این از آنجا که علم به رافع های نیاز فرع بر علم به منبع محسوسات است پس باید قبول کنیم که منبع فطرتی وجود ندارد. و آنچه شما فطرت می نامید همان علمی است که بعد از عالم شدن به محسوسات بدست آمده است.

میثم علی زلفی

نقش آیت الله ملا علی کنی (ره) در نگهبانی از دین و مبارزه با استعمار در دوران قاجاریه

بخشي از مطلب ...

نفوذ و اقتدار ملا علی کنی (ره)

نفوذ و قدرت ملا علی کنی به حدی بود که میرزا محمد مهدی لکهنوی می نویسد:«اینک حکم محکم ایشان مشابهت ندارد از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بی اذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بی مشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید ... امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف می بودند و شاه مذکور مکرر به خانه اش به جهت ملاقات می آمد.»

«س، ج، بنجامین» اولین سفیر آمریکا در ایران درباره اقتدار ملاعلی در خاطرات خود چنین می نویسد: «... حکام شرع ملا یا مجتهد نامیده می شوند که بزرگترین مجتهدهای حالیه که به منزله رئیس عدالتخانه حالیه ممالک فرنگ است، حاجی ملا علی کنی است ... حاجی ملا علی شخص مسنی است و ظاهرا مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد، اگرچه املاک او زیاد است، مع هذا نمی خواهد جلال و ظاهرسازی به خرج دهد. وقتی در کوچه ای راه می رود بر قاطر سفیدی سوار می شود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوی او ازدحام می کنند مثل این که وجودی ملکوتی است، اگر یک کلمه بگوید، می تواند اعلی حضرت شاه را از سلطنت خلع کند. وقتی به نزد اعلی حضرت شاه می آید پادشاه به جهت احترام او قیام تمام به عمل می آورد.سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول می کشیدند به من گفتند که اگرچه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شده ایم، اما اگر حاجی ملا علی امر کند همه شما را می کشیم!

ديگران

چندي است كه بطور پيوسته و سلسله وار مشاهده مي كنيم، عده اي در داخل به بزك كردن چهره ي استكبار و بالخصوص آمريكا مشغول اند. اين افراد به بهانه هاي مختلفي از جمله نياز دنيا به كدخدا، دهكده ي جهاني و نياز به ارتباط با همه ي كشورهاي دنيا و اينكه دنيا در حالت صلح كل قرار دارد و ما نبايد با رفتارمان صلح كل را به هم بزنيم براي زير بار استكبار رفتن تمسك مي كنند.

ادله اي كه بيشتر نزاعش صغروي است تا كبروي!!! يعني هر آدم عاقلي مي فهمد كه دنيا نيازمند يك سرپرست و مدير است، اما همه ي دعوا ها بر سر اين است كه چه كسي ولايت را به عهده بگيرد؟ اينكه اين افراد كبراي قياس را دليلي بر اثبات زير بارِ استكبار رفتن مي گيرند درست نيست.

قياس استكبار سوزي:

در واقع شكل قياس آنها اينگونه است.

صغري: آمريكا كه مستكبر ترين كشور دنياست كدخداي دنياست

كبري: همه ي كشورهاي دنيا براي برقراري نظم جهاني نيازمند يك كدخدا هستند

نتيجه: همه ي كشورهاي دنيا براي برقراري نظم جهاني نيازمند آمريكا كه مستكبر ترين كشور دنياست هستند.

 اشكالات قياس:
در صغراي اين قياس چند اشكال است

میثم علی زلفی

در قسمت قبل گفتیم سه منبع و دو ابزار معرفت داریم.

دو ابزار معرفت عبارتند از عقل و حس.

و سه منبع معرفت عبارتند از : فطرت و محسوسات که در ابتدا حقیقتا فقط همین دو منبع وجود دارد. و معقولات که منبع سوم معرفتی است و ثمره ی رجوع عقل به معارف حسی و تحلیل آن و یا ثمره ی رجوع عقل به منبع فطرت و درک معارف آن و یا تحلیل همین معارف است. پس عقل به عنوان ابزار دو ساحت دارد یکی ساحت تحلیل محسوسات و ماده و دیگر ساحت درک و تحلیل فطریات.

اشکال:

چرا نگوئیم درک اصل تناقض و بقیه ی به اصطلاح فطریات بخاطر ساختار مغز است نه وجود منبعی به نام فطرت؟

میثم علی زلفی

مقدمه اول: همانطور که روشن است بین ابزار معرفت و منبع معرفت تفاوت وجود دارد.

مقدمه دوم: برای شناخت و معرفت دو ابزار داریم: عقل و حس.

مقدمه سوم: طبق نظر کسانی که قائل به فطرت نیستند در ابتدا باید فقط یک منبع معرفتی داشته باشیم که همان محسوسات است. چرا؟ چون وقتی می گوئیم حسی  یعنی معرفت حاصله  بواسطه ی منبع محسوسات بدست آمده است اما وقتی می گوئیم عقلی یعنی معرفت حاصله بواسطه ی عقل از منبع دیگری غیر از محسوسات بدست آمده است.

سوال: منبع عقل چیست؟

اگر بگوئیم این منبع، بیرونی و همان محسوسات است؛ بنابر این فرقی بین عقل و حس به عنوان ابزار درک معرفت نیست. و اینها دو ابزار نیستند و یکی هستند.

اگر بگوئید این منبع، درونی است و عقل از آن استفاده می کند و معرفت جدیدی حاصل می شود. این هم خلاف فرض کسانی است که وجود منبع درونی را منکر می شوند.

پس باید بگوئیم (طبق نظر آنها) تنها منبع معرفتی محسوسات است و اولین معرفت های حاصل شده برای انسان از طریق حس است.

میثم علی زلفی


نام کتاب:مهار انحراف

جمعی از نویسندگان
نوبت چاپ:اول1385قم
این کتاب به بررسی روند ایجاد نفاق میان مسلمانان پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) توسط دشمنان و همچنین برنامه های آنان برای نابودی دین اسلام می پردازد و در این بین به بیان تلاشهای ناموفق یهودیان برای تحریف قرآن می پردازد.

دریافت كتاب مهار انحراف
حجم: 2.11 مگابایت

میثم علی زلفی
م: آقای زلفی شما که به تکنولوژی تسلط دارید و از دانش نسبتا مناسبی برخوردارید چرا در فضای مجازی ورود نمی کنید تا دفع شبه کنید؟
من: اولا چه کسی گفته بنده صلاحیت علمی دارم. ثانیا بنده وقتی تو فضای مجازی وارد می شم از بس می بینم چرت و پرت نوشتن سردرد می گیرم. باور کنید یکی دو ماهیه به خاطر دلایلی نتونستم برم به وبلاگم سر بزنم روح و روانم راحته.
م: بله حق با شماست! سخته تو اینترنت پاسخ گو باشی! اون هم با این همه شبهه ای که وجود داره!
من: کدوم شبهه؟ ببین من چند تا از این به اصطلاح شبهه ها رو می گم ببین چه اوضاعیه!
- حاج آقا کی گفته خدا هست؟
- حاج آقا خدا چیه؟
- چرا شما می گید پیامبر آخرین پیامبر خداست؟
- چرا قرآن معجزه ی پیامبره؟
- چرا خدا ما رو عذاب می کنه؟
- خدا مگه بیکار بود ما رو آفرید؟
- میگن امامت رو شیعه درست کرده راست میگن؟
- چرا حضرت مهدی این همه ساله غیبت کرده؟
- چرا امام حسن صلح کرد؟
- چرا خدا شیطان را آفرید؟ و ......
اینها یک بخشی از این سوالاته که داره در قالب جک و داستان و فیلم و سوال و ... ترویج میشه؟
خب به نظر تو این سوالات شباهتی با شبهه داره؟
طرف برداشته یک علامت سوال جلوی اصول اعتقادات و فروعات فقهیه گذاشته بعد بهش میگه شبهه!
آقای عزیز کسی می گه شبهه دارم که زیر و بم کار رو مطالعه کرده و خونده، بعد یک دور با هم بحثیش مطالب رو بحث کرده، حالا یک نفر یک چیزی که شبیه حقه بهش میگه این درست نمی تونه تحلیل کنه. میاد سوال می کنه! یک همچین آدمی تا اشکال کار رو بهش میگی سریع ایراد رو می فهمه.
آخه تویی که باید از سیر تا پیاز مسئله رو برات توضیح بدن اسم اشکالت رو میزاری شبهه؟؟؟؟؟ خدایا به کی پناه ببرم غیر از خودت!
اینجاست که واقعا گفتن «لاادری نصف العلم» معنی پیدا می کنه یعنی گفتن نمی دانم نیمی از مسیر علم آموزی است.
میثم علی زلفی

تا ديروز فكر مي كردم گزارش گري كار گويندگان خبر و فوتبال و امثال اينهاست. و اهل علم كارشان به چالش كشيدن حرفها و حركت به سمت حقيقت اشياء و حروف است. اما امروز صفحات وبلاگ و كتاب هاي زيادي را مي بينيم كه پر از گزارشات حوادث و حرف هاي فلاني و بهماني است. در حوزه هم با پديده ي نو ظهور مبلغان ديني مواجهيم. مبلغاني كه گزارشگران دين و نظرات علماء اند. در همه ي اين گروه ها يك وجه مشترك وجود دارد و آن عالم دانستن خود است. حال آنكه گزارشگر فقط گزارشگر است. اما عالم هم عالم است و هم گزارشگر علم خود. اين دسته دوم يعني علماء در حوزه به نام مجتهد و در دانشگاه به نام دكتر شناخته مي شوند. مجتهد يعني كسي كه خودش مي تواند حرف دين را استخراج كند و دكتر يعني كسي كه حرف جديد و دكتريني براي حوزه ي علمي خود داشته باشد. اينكه چقدر در دانشگاه دكتر هاي ما اهل دكترين هستند در هاله اي از ابهام است. لااقل براي بنده اما اگر يك چيز حوزه لااقل درست باشد همين قاعده و قانون اجتهاد است. كه كسي به اين راحتي به آن دست پيدا نمي كند. (متاسفانه بخاطر همين راحتي دكترا در دانشگاه عده اي از حوزوي ها علاقه مند به طي كردن مدارج علمي بعد از سطح2 (ليسانس حوزه) در دانشگاه ها هستند كه اين خود مشكل ديگري است)

میثم علی زلفی