دیروز - دختر دو و نیم سالم - سوار ماشین در حال رفتن
- بابا مار
+ کو مار؟ کجاست
- اوناها دیگه اونجاس
+ کجا رو میگی
- اونجا اون اونجا (بعد با دستش بالا رو نشون میده)
من هم که در حال رانندگی بودم از این مسئله به عنوان یک توهم گذشتم.
امروز صبح:
- بابا ، بابا
+ چیه عزیزم
- مار، مار
+ من با ترس و اضطراب: کو کجاست؟
- اوناها اونجاس رفت.
+ من با خودم (ای بابا این دیگه چیه یادگرفته - ما به این بچه دروغ و کلک یاد نداده بودیم خودمون هم که اهلش نیستیم)
امروز غروب - داخل ماشین
- بابا مار مار اونجاس
+ اِ دختر این کارها چیه می کنی؟
یک لحظه سرم رو به سمت انگشتش می چرخونم و سیم ها و کابل های برق رو می بینم که توی هوا تاب می خوره.
بهش میگم مار اونجاس میگه آره همونه.
!!!زود قضاوت نکنیم!!!