در کتابخانه حوزه مشغول مطالعه بودم تنهای تنها
کتابی که امتحان داشتم را با حرص تمام می خواندم؛ آخه زمانم کم بود و صفحات امتحان زیاد
به صفحات پایانی یکی از کتاب ها که نزدیک می شدم خیلی خوشحال از این فتح الفتوح، خودم را آماده ی خواندن کتاب دوم و سوم کردم تا اندکی برای امتحان های بعدی جلو باشم.
در همین حین و بین یکدفعه دیدم طلبه ای روبرویم حاضر شد!
+ آقا ببخشید کتاب آقای فلانی رو دارید؟؟
- بله امسال این کتاب ها رو باید امتحان بدم!
+ میشه کتابتون رو بدید تا از صفحاتش عکس بگیرم؟
- عکس بگیری از این همه صفحه؟؟؟!!!!!
آره من عادت دارم از روی گوشی موبایل مطالعه کنم
انگار با پتک توی سرم زده باشن یک لحظه شوک برم داشت!
یه نگاه به لباس و وضع بنده ی خدا انداختم. تا ته خط رو رفتم. یعنی کتاب هایی به این ارزانی رو هم نمی تواند تهیه کند؟؟
کتاب رو دادم عکس گرفت و برگردوند
اما تو تمام این مدت به فکر ماه مبارک رمضانی بودم که فرصت مطالعه داشتم و از دست دادمش در حالی که همه جور امکاناتی داشتم.
تو فکر این همه نعمتی بودم که خدا بهم داده تا راحت درس بخونم
از استعداد تا شرایط مالی مناسبِ یک شخصیت علمی گرفته تا همسر خوب و آرام بخش و خانه ی مستاجری تمیز و ساده و فرزندکه میوه ی دله!!
برای تصلی دادن خودم یاد امام می افتم که سرجمع 100 کتاب در خانه نداشت و همه ی کتاب هایش را از این و آن قرض می کرد و می خواند و پس می داد و آن بنده خدا را با امام مقایسه می کنم تا تصویر سختی که می کشد التیام پیدا کند.
اشک فکر نمی کنم پاسخ مناسبی به این جفای من به خودم و دوستانم و خدای خودم باشه
فحش هم که نمی توانم بنویسم.
اما باید بگویم خدایا متشکرم
خدایا غلط کردم!
خدایا غلط کردم که چنین اشتباهی کردم
کتابی که امتحان داشتم را با حرص تمام می خواندم؛ آخه زمانم کم بود و صفحات امتحان زیاد
به صفحات پایانی یکی از کتاب ها که نزدیک می شدم خیلی خوشحال از این فتح الفتوح، خودم را آماده ی خواندن کتاب دوم و سوم کردم تا اندکی برای امتحان های بعدی جلو باشم.
در همین حین و بین یکدفعه دیدم طلبه ای روبرویم حاضر شد!
+ آقا ببخشید کتاب آقای فلانی رو دارید؟؟
- بله امسال این کتاب ها رو باید امتحان بدم!
+ میشه کتابتون رو بدید تا از صفحاتش عکس بگیرم؟
- عکس بگیری از این همه صفحه؟؟؟!!!!!
آره من عادت دارم از روی گوشی موبایل مطالعه کنم
انگار با پتک توی سرم زده باشن یک لحظه شوک برم داشت!
یه نگاه به لباس و وضع بنده ی خدا انداختم. تا ته خط رو رفتم. یعنی کتاب هایی به این ارزانی رو هم نمی تواند تهیه کند؟؟
کتاب رو دادم عکس گرفت و برگردوند
اما تو تمام این مدت به فکر ماه مبارک رمضانی بودم که فرصت مطالعه داشتم و از دست دادمش در حالی که همه جور امکاناتی داشتم.
تو فکر این همه نعمتی بودم که خدا بهم داده تا راحت درس بخونم
از استعداد تا شرایط مالی مناسبِ یک شخصیت علمی گرفته تا همسر خوب و آرام بخش و خانه ی مستاجری تمیز و ساده و فرزندکه میوه ی دله!!
برای تصلی دادن خودم یاد امام می افتم که سرجمع 100 کتاب در خانه نداشت و همه ی کتاب هایش را از این و آن قرض می کرد و می خواند و پس می داد و آن بنده خدا را با امام مقایسه می کنم تا تصویر سختی که می کشد التیام پیدا کند.
اشک فکر نمی کنم پاسخ مناسبی به این جفای من به خودم و دوستانم و خدای خودم باشه
فحش هم که نمی توانم بنویسم.
اما باید بگویم خدایا متشکرم
خدایا غلط کردم!
خدایا غلط کردم که چنین اشتباهی کردم