یا رسول الله آنقدر گذشت را نشانمان داده ای که دشمنانت فکر می کنند نمی
توانیم دهانشان را خرد کنیم. اما باز همراه اعتراضمان به این هتاکی ها صبر
خواهیم کرد تا او بیاید و در آن موقع تنها کاری که نخواهیم کرد صبر است. (اللهم عجل لولیک الفرج)
پاسخ:
لبیک یا رسول الله
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
پاسخ:
لبیک یا رسول الله
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
پاسخ:
خیر آن مقاله ربطی به موضوع گفتگوی ما ندارد
پاسخ:
ما هم از تفكرات مثل داعش و طالبان و آمريكا و ... مي ترسيم. اينها كه تفكر اصالت توحيد نيست.
اصالت توحيد به معني اصل بودن توحيد و وحدانيت است نه نفي ما بقي انديشه ها و افراد.
در طول تاريخ حتي يك بار پيدا نمي كنيد كه تفكر شيعه به اهل سنت هجوم برده باشد و سر بريده باشد و كشتار كرده باشد. بنابر اين قطعا اگر منظور از اصالت توحيدآن باشد كه خليفه دوم (عمر) ارائه كرده. ما اين تفكر را اصالت توحيد نمي دانيم بلكه اين را آخر اصالت فرد مي دانيم كه ريشه در نگاه يهود دارد.
ما هم در اين ترس با شما همدردي مي كنيم.
منتظر طرح اشكال به نظر هستم
اگر مايليد مي توانم يك پست با رمز براي مباحثه قرار دهم تا شما هر سوال و اشكالي كه خواستيد وارد كنيد. از خود خدا گرفته تا بقيه....
پاسخ:
خير!
بنده هرگز ادعاي عالم بودن يا به قول علماء (سلوني قبل ان تفقدوني ) ندارم. منظورم اين بود كه آمادگي بحث را دارم. نهايتا اگر نمي دانستم با كمي تاخير و سوال و جواب از ديگران، جواب شما را مي نويسم.
وظيفه ي بنده پاسخ نسبت به شبهات ديني است.
منتها اگر دوست داريد فعلا روي همين بحث سابق متمركز شويم. اگر نياز به مباحث پايه اي تر بود به سراغ بحث در رابطه با آن مي رويم!
تذكر: يادتان باشد گفتم مباحثه!
مباحثه امري است دو طرفه كه هر دو طرف از هم چيز ياد مي گيرند نه اينكه يك نفر فقط مي پرسد و ديگري جواب مي دهدمثل رابطه استاد و شاگردي!
پاسخ:
چون سوال كرديد بدانيد
دانشگاه كامپيوتر خوندم و ليسانس كامپيوتر دارم. و در حوزه يكي دو تا از برنامه هاي حوزه رو براشون نوشتم. فيش تبليغ و پژوهش آخرين كار ما و دوستان است.
در حوزه تخصصي تبيلغ و سخنراني خوانده ام اما در كنار آن خودم كلام اسلامي و كتب بسياري از كلامي ها را مطالعه كرده ام. مطالعه بنده در بحث كلام از زمان دانشگاه بود و ادامه آن با ورود به حوزه و آشنا شدن با برخي اساتيد تكميل شد.
الآن دارم در حوزه در رشته فقه و اصول به صورت تخصصي ادامه تحصيل مي دهم.
15 جزء از قرآن را حفظ هستم.
در دانشگاه و بعد از آن در حوزه بخش هاي مهمي از الميزان و ساير كتب تفسيري را بنابر شان نزول و مباحثاتي كه انجام مي دادم مطالعه كرده ام.
و ....
در ضمن:
1- قرار نبود رابطه استاد و شاگردي اينجا برقرار بشه! قرار شد مباحثه اي در بگيرد.
2- بنده ادعا نكردم همه چيز را مي دانم. گفتم پاسخگو هستم. يعني جواب را برايتان پيدا مي كنم اگر خودم نتوانم مستقيم جوابگو باشم.
طنز نوشته:حالا شما مي شه خودتون رو معرفي كنيد آخه بايد به بنده حق بديد به عنوان يك طبيب بدونم چند سالتونه كجايي هستيد چي خونديد چه كار مي كنيد به كيا بيشتر علاقه داريد چه كتاب هايي رو بيشتر دوست داريد چپي هستيد راستي هستيد چه آثاري داريد چه موسيقي بيشتر دوست داريد. چرا وبلاگ مي خونيد!
مخصوصا در مورد سوال آخر به من حق بديد چون كمتر آدم عاقلي وبلاگ مي نويسه و مي خونه!
فرمود: انظر الي ما قال و لا تنظر الي من قال
پاسخ:
اون وقت اينها رو كه خونديد به نظرتون فهميديد يا نفهميديد؟ به نظر كانت كه فهم بشري وجود ندارد.
اميدوارم موفق باشيد و همه ي ما عاقبت بخير بشيم.
البته با وجود اينكه ما 23 سال پيش حوزه ي خواهران نداشتيم بنده نمي دونم شما فقه و اصول رو چطور خونديد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اميدوارم منظورتان فقه و اصول دانشگاه نباشد!!!!
پاسخ:
چشم حتما تجديد نظر مي كنم و چند سالي به عمر اين پديده ي نو ظهور حوزه ي خواهران كه چند سالي است طبق فرمايش رهبري در شهر قم، تاسيس شده است اضافه مي كنم.
پاسخ:
شما بنابر مباني اي كه داريد توانايي شناخت و قضاوت نسبت به ديگران را نداريد. اگر صلاحيت را در كسي نمي بينيد اين نظر شخصي شماست.
بنده وبلاگم را محلي براي بحث براي افزايش معلومات خودم قرار داده ام اگر شما به دنبال استاد و بزرگ براي درمان مي گرديد اشتباه امده ايد بنده از اول گفتم دنبال هم بحث مي گردم. اگر شما خيلي بزرگيد. ببخشيد كه بزرگيتان را نديدم. اما بنده از شما نخواستم بياييد بنده را سين جيم كنيد، گفتم اگر اشكالي در حرفم ديديد بگوييد تا بر سر آن حرف بزينم و بحث كنيم.
محكم حرف زدن دليل بر داناي مطلق بودن نيست دليل بر باور يك دليل است. اگر شما اشكالي داريد بايد اين باور را بهم بزنيد. احتمالا بعد از 23 سال بايد اين مطلب را فهميده باشيد. نه اينكه شخص را به خاطر داشتن چنين باوري مذمت كنيد. اين مذمت ها خارج از فضاي علمي و مباحثه است.
همانطور كه شما باور داريد كه تفكر توحيدي خطرناك است. يك نفر هم باور دارد كه خطرناك نيست. فحش دادن كاري پيش نمي برد. فقط علميت آدم را زير سوال مي برد. و اعتماد طرف مقابل را از بين مي برد.
پاسخ:
1- بنده هم در دانشگاه درس خوانده ام هم حوزه، اصلا فضاي تحصيلي حوزه قابل مقايسه با دانشگاه نيست. از نظر شدت فهم و دقت نظر و امثال اين چيز ها. البته قبول دارم در مباحث تحقيقي وعلمي شايد ضعيف تر به نظر برسد اما مسئولين نظرشان اين است كه زود دست به قلم شدن در علوم حوزه آفت هايي دارد.
2- اينكه فرموديد تفكر اصالت توحيد تفكر داعش و طالبانيسم و .. است در حالي كه بنده اين نظريه را مطرح كرده ام به نظرتان دعا در حق بنده كرديد.
3- آيا به نظرتان 5 سال و 10 سال مي تواند عدد قابل قبولي در مقابل 1000 سال سابقه حوزه باشد؟ تقريبا تمام خانواده ي دوستان بنده حوزه تحصيل مي كنند با اين وضعي كه اينها درس مي خوانند بعيد مي دانم تا 100 سال ديگر كسي مثل خانم مجتهده ي امين از حوزه ي خواهران بيرون بيايد. به هر حال منظورم اين بود كه خواندن فقط مهم نيست مدرك داشتن فقط مهم نيست. مهم اين است كه چه مقدار از مطالب را درست فهميديم.
بنده قصد جسارت نداشتم اما تاكنون خانمي را نديده ام كه در فقه و اصول ممتاز باشد و درك درستي از دايره ي فقه بدست اورده باشد. نه اينكه آنها ناتوان باشند بلكه سيستم علوم انساني ما براي خواهران بسيار ناكار امد است.
به هر حال واقعا از نصايح خير خواهانه شما تشكر مي كنم.
پاسخ:
با اين حرف هاتون شكم به يقين تبديل شد كه فقه و اصول رو فقط خوانده ايد! شايدم فقه و اصول اهل سنت رو خونده باشيد!
به هرحال بين علمايي كه حرفي براي گفتن دارند چنين تفكري كه شما از آن با وحشت ياد مي كنيدحاكم نيست. بيشتر دربين انهايي است كه يا فقه و اصول را نفهميده اند يا جوجه طلبه اي بيش نيستند.
بحث كردن با شما در اصل بحث كه هيچ در مقدمات هم پيش كش باشد. اگر همين جور پيش برويم فكر كنم حكم اعدام ما را هم صادر كنيد.
پاسخ:
سلام
بله متاسفانه عزم برخی مسءولین بسیار کم است
ان شاءالله بتوانم آنچه حضرت علامه بنا نهاده و شهید مطهدی قصد پرورش آن را داشته است تبیین کنم و از دل آن به حل مشکلات علمی بپردازیم
پاسخ:
سلام
خواهش می کنم
اسمم میثم هست و البته افتخارم این است که زلفم به علی آویزان شده است
پاسخ:
سلام علیکم
افتخار ماست
پاسخ:
سلام بزرگوار
شرمنده اخلاق ورزشیتم
خاطراتت بدرد من یکی نمی خوره
پاسخ:
دلم برای دل مهربان گفتنت تنگ شده بود
مقصود ز اعراض و ز جوهر او بود
آنجا که میان آب و گل بود آدم
در عالم جان و دل، پیامبر او بود
صاحب نظری که هیچ افکنده نبود
تا از نظر شفاعتش زنده نبود
سلطان دو کون وبندهٔ خاصِ حق اوست
آن بنده که خواجهتر از او، بنده نبود