شهید مطهری می نویسد:
در میان خواسته هاى بشر دو جور خواسته داریم: خواسته هاى طبیعى و خواسته هاى غیر طبیعى، یعنى اعتیادى.
خواسته هاى طبیعى آن چیزهایى است که ناشى از ساختمان طبیعى بشر است، یک سلسله امور است که هر بشرى به موجب آنکه بشر است خواهان آنهاست، و رمز آنها را هم هنوز کسى مدّعى نشده که کشف کرده است. مثلًا بشر علاقمند به تحقیق و کاوش علمى است، همچنین به مظاهر جمال و زیبایى علاقه دارد، به تشکیل کانون خانوادگى و تولید نسل با همه زحمتها و مرارتهایش علاقمند است، به همدردى و خدمت به همنوع علاقمند است. اما چرا بشر علاقمند به تحقیق است؟ این حسّ کاوش و حقیقت جویى چیست؟ چرا بشر علاقمند به جمال و زیبایى است؟ چرا وقتى مجلس جشنى مثل این مجلس ترتیب داده مى شود هم هیئت مدیره آن جشن و هم حضّار، از اینکه وضع سالن مرتّب و مزیّن باشد خوششان مى آید و لذت مى برند؟ چرا به تشکیل کانون خانوادگى علاقمند است؟ چرا در انسان حسّ همدردى و ترحّم نسبت به دیگران وجود دارد؟ اینها یک سلسله سؤالاتى است که وجود دارد. ما خواه جواب این «چرا» ها را بدهیم و خواه نتوانیم بدهیم چیزى که براى ما قابل تردید نیست این است که این خواسته ها طبیعى است.
غیر از این خواسته هاى طبیعى احیاناً یک سلسله خواسته هاى دیگرى هم در میان بسیارى از افراد بشر هست که «اعتیادات» نامیده مىشوند. اعتیادات قابل ترک دادن و عوض کردن است. اکثریّت قریب به اتّفاق- شاید بیش از صدى 99 و یا هزارى 999- مردم عادت به چاى دارند، عدّه کثیرى به سیگار عادت دارند و از آنها کمتر به مشروب و تریاک عادت دارند، از آنها کمتر به هروئین عادت دارند. اینها کم کم به صورت خواسته در مى آید و انسان به همان اندازه که یک امر طبیعى را مى خواهد، این امرى را هم که طبیعت ثانوى او شده است، مى خواهد امّا این خواسته ها مصنوعى است لذا قابل ترک دادن است، قابل این است که این فرد را به طورى که به کلى آن کار را فراموش کند، ترک دهند؛ یا نسل آینده را طورى تربیت کنیم که اساساً فکر این چیزها را هم نکند.
امّا امور طبیعى اینطور نیست، قابل ترک دادن نیست، جلوى یک نسل را اگر بگیریم نسل بعدى خودش به دنبال او مى رود [1]
موسیقی یک نیاز اعتیادی یا طبیعی
با این مقدمه از شهید جای بحث در بسیاری از مسائل از جمله موسیقی خالی است که آیا موسیقی یک نیاز طبیعی بشر محسوب می شود یا یک نیاز اعتیادی و غیر طبیعی؟؟؟
اگر موسیقی یک نیاز اعتیادی و از روی عادت است. پس چرا جامعه ی رسانه ای دنیا اینقدر سعی دارند که موسیقی بخش لاینفک زندگی انسان ها باشد؟ افراد زیادی را دیده ام که وقتی سوار ماشین می شوند قبل از روشن کردن ماشین ضبط ماشین را روشن می کنند؟؟یا بدون اختصاص دادن ساعتی از روز برای کوش کردن موسیقی احساس اتلاف عمر و تلف شدن دارد!
اگر موسیقی جزء عادات است و ما می دانیم هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد. پس چه مسئله ای درباره ی موسیقی مطرح است که به صورت فراگیر تبلیغ می شود مردم را به آن تشویق می کنند؟ چرا به اندازه ی موسیقی برای مصرف چایی برنامه ساخته و تبلیغ نمی شود حال انکه مصرف چایی بسیار فراگیر تر است!
چقدر حضرت امام از زبان استادش شاه آبادی زیبا فرمودند:
هیچ چیز به اندازه ی موسیقی انسان را از مسیر سیر و سلوک الهی باز نمی دارد. [2]
آنقدر که من می دانم موسیقی اعتیادش از هزار بسته مواد مخدر شدیدتر و قدرت تخریب توانایی اندیشیدنش هزار برابر از الکل بیشتر و کم کردن و ضعیف کردن قدرت اراده با آن از هر وسیله ای اسان تر و سریع تر است.
هر چه بیشتر از این سم مهلک فاصله می گیرم مخصوصا از زمان دانشجویی، بیشتر اثرات این افیون خوش خط و خال را لمس می کنم. کمترینش مشغول شدن همیشگی گوشه ای از ذهنم به این خذعبلات بود. مثل نواری که دکمه ایستادن ندارد.+ بیدار شویم و خودمان را فریب ندهیم
+ شاید برخی در مسئله ی بانک ها بهانه بیاورند که در فضای کنونی جامعه تمامی کارهای ما به بانک مربوط است و نمی توانیم از بانک استفاده نکنیم. اما درباره ی موسیقی چه؟؟ آیا ماشین و موبایل و کانال های انتخابی تلویزیون و .... در انتخاب تو نیست.
اصلا همان که دیگران گفته اند کاش به جای این همه ساعت گوش کردن موسیقی و گفتن وقت ندارم برای مطالعه یک و فقط یک کتاب می خواندیم. ای کاش
+ توضیحات بیشتری راجع به موسیقی
-----------------------------------------------------------------------
[1] مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج3، ص: 385
[2] کتاب چهل حدیث امام خمینی باب یقظه