لطفا .... کامل بخوانید!
بنده اصفهانیم خوشبختانه یا شاید هم متاسفانه
آقای دانشمند، سخنران و خطیب توانای اصفهان، کسی که در کارنامه اعمالت در روز قیامت کشتن شیعیان سیستان و افغانستان و پاکستان و یمن و ... ثبت شده است، فکر می کردم تغییر کرده اید و دست از رفتار های سابقتان برداشته اید. اما باز به شبکه ی تفرقه افکن امام حسین رفتید و آتش تفرقه را روشن کردید. lمسئله ی خلع لباس مطرح شد و شما ظاهرا توبه کردید اما باز دیشب در مصلای نماز جمعه شاهین شهر اصفهان شروع کردید به ایجاد تفرقه بین مذهبی ها ....
بنده خیلی محکم می گویم یا شما احمقید یا از فقه سر رشته ای ندارید! البته خودتان هم دیشب گفتید که سخنرانی بیش نیستید و البته سیاسی هم نیستید و سخنرانی سیاسی هم بلد نیستید!!!!!!
پیش از سخنان دیشب فکر می کردم فقط به اهل سنت توجه دارید اما دیشب فهمیدم دغدغه لات ها و کوبیدن متدینین را هم دارید البته نمی دانم این همه سخنرانی های تند شما بر علیه اهل سنت چه وجهی دارد. اگر دنبال حق هستید که باید با عالمان آنها مناظره کنید و لزومی به علنی بودن آن نیست و اگر به دنبال شیعه کردن سنی ها هستید این راهش نیست. راه شما به ترکستان ختم می شود.
ظاهرا شما باب تقیه که از ارکان مهمه مذهب شیعه است را نخوانده اید! و ندیده اید که امامان آنقدر به تقیه سفارش کرده اند. چندتای آنرا می آورم، اگر ندیدید ببینید و اگر خواندید یاد آوری شود
1- پدرم ابو جعفر باقر (ع) مى گفت: نه بخدا که نزد من روشى محبوبتر از تقیه نیست. آن که در تقیه باشد، خدایش سربلند و سرافراز گرداند و آن که در تقیه نباشد، خدایش پست و بى مقدار سازد. اینک مردمان وارد دوره سازش و زندگى مسالمت آمیز شده اند. موقعى که دعوت حق آشکار و علنى گردد، ستیز و مقابله یک تکلیف قطعى و همگانى خواهد بود. (کافی جلد 2 ص 218)
آقای دانشمند نکند فکر کردید با استقرار نظام اسلامی شیعی موقع دعوت آشکار و علنی حق فرارسیده و زمان ستیز و پیکار است که اینچنین بر خلاف مشی علماء یکه تازی می کنید این همه شیعه در سراسر دنیا قرار دارند که هنوز توان دفاع از آنها وجود ندارد، نمونه اش شیعیان یمن که مدت هاست سرکوب می شوند اما نمی توانیم از آنها حمایت کنیم. در خانه ی گرم و نرمت نشسته ای و زبانت را می چرخانی اما نمی فهمی که بهای حرفهای تو را دیگران می پردازند. چرا زندگی مسالمت آمیز شیعه و سنی را به هم می زنی. تقیه یعنی همین ! یعنی بغضت را طوری مخفی کن که زندگی های مسالمت امیز را به هم نزنی! اما این بغض را داشته باش تا روز موعود فرا برسد.
2- با ابو عبد اللَّه صادق (ع) مواجه شدم و روى خود را برگرداندم و رفتم. بعدا که خدمت او شرفیاب شدم گفتم: قربانت شوم. من با شما مواجه مى شوم و روى خود را برمى گردانم و مى روم که مبادا مایه گرفتارى و سختى شما گردم. ابو عبد اللَّه گفت: خدایت رحمت کناد. ولى دیروز با مردى مواجه شدم که گفت: درود بر تو اى ابو عبد اللَّه. کار خوبى نکرد. (گزیده کافى، ج1، ص: 216)
آقای دانشمند تقیه را گذاشته اند تا بواسطه تقیه سختی از دوش شیعیان دور شود و گرفتاری به آنها روی نیاورد. اما شما چه می کنید زندگی شیعیانی که با اهل سنت کوچه به کوچه و خانه به خانه زندگی می کنند را پر از گرفتاری و سختی می کنید. بغض کینه ی شیعیان را به دل اهل سنت می کارید.
3- شنیدم ابو عبد اللَّه صادق (ع) مى گفت: مبادا مرتکب کارى شوید که ما را در اثر کار شما سرزنش نمایند، چونان که فرزند بدکاره مایه ننگ پدر مى شود. شما که از همگان بریده اید و به ما پیوسته اید، زیور ما باشید نه مایه ننگ: در مساجد آنان نماز بخوانید. به عیادت بیمارانشان بروید. در تشییع جنازه آنان حاضر شوید. آنان در کارهاى نیک بر شما سبقت نگیرند، زیرا که شما به کارهاى نیک سزاوارترید. بخدا سوگند که طاعتى بالاتر از استتار نیست. من گفتم: استتار یعنى چه؟ ابو عبد اللَّه گفت: یعنى تقیه.
آقای دانشمند یکی از مصیبت های بنده این است که مدتی از شما دفاع کرده ام و پشیمانم. چرا؟
چون شما خیلی باعث افتخار شیعیان نیستید . من و دیگر دوستانمان به عنوان یک طلبه هر جا که رفتیم به طور مدام پاسخگوی کلمات و رفتار های شما بودیم و ای کاش می توانستیم برای کارهای شما وجهی بتراشیم که ابائی در دفاع از علماء شیعه نداریم. سخنرانان زیادی هستند که بر علیه آنها حرف زده شده است اما وقتی اصل حرفش را می یابیم، می بینیم حرفش قابل دفاع است. اما شما چه؟؟؟ شما چه می گوئید:
دیشب روضه لات ها را می خواندید و مدام دم از این می زدید که کاری به مجلس امام حسین نداشته باشید و فضولی آن را نکنید. می گفتید چکار دارید بی حجاب به مجلس امام حسین می آید یا فلان جوان زیر ابرو برداشته بگذارید هر کس می خواهد بیاید! مجلس مجلس امام حسین است به تو چه ربطی دارد!
باریک الله به تو و این همه فهم و شعور و فقاهتت!قرار است یک مشت حرف احساسی بزنیم تا مرید پیدا کنیم یا این چیزهایی که می گوئید سند و مدرکی دارد.
چند سوال دارم:
اول اینکه آیا باب امر به معروف و نهی از منکر بواسطه ی محرم الحرام مسدود می شود و دیگر متدینین حق امر به معروف و نهی از منکر ندارند؟
ثانیا چه کسی گفته که امام حسین متعلق به متدینین است که شما اینگونه متدینین را می کوبید! هرکس خواست در مجلس امام حسین شرکت کند، بکند اما این حضور آنها نفی کننده وظایف ما نیست. اگر قرار است دختر و پسری ، زن و مردی هر کاری که دوست دارند را بکنند، بعد بیایند چند قطره اشک بریزند تا وجدانشان نسبت به گناهانشان آرام شود بعد دوباره بروند گناه کنند. پس یکباره بگو حسین مسیح مسلمانان است، مسلمانان بروند هر کاری خواستند بکنند خدا حسین را فرستاده تا گناهان شما را ببخشد. این همان انحرافی که شهید مطهری می گوید نیست؟
ثالثا آیا این ثمره فکر شما نیست که برخی مجلس امام حسین می گیرند و در آن اُرگ و ساز می زنند. بالاخره جوان باید جذب شود، زنان و دختران باید جذب شوند ،و چه کاری بهتر از اینکه بگذاریم هر کسی هر طوری که خواست ارادتش را به امام حسین نشان دهد ولو با سرو پیاله های شراب به جای چایی!
شما که دم از رهبری می زنید آیا این صحبت های رهبری را نشنینید که هیئت ها را می خواهید تبدیل به کاباره کنید ایشان در جمع دانشجوئی [1] فرمودند:
بنده یادم آمد یک ماجرایی را که سیّد قطب
در یکی از کتابهایش نقل میکند که بنده هم در یکی از نوشتهها که مال سالها
پیش است - مال قبل از انقلاب است- آن را از قول او نقل کردم. میگوید در یکی
از شهرهای آمریکا داشتم میرفتم، رسیدم به یک کلیسایی؛ دیدم بغل کلیسا یک
سالن اجتماعات است. آنوقت آنجا برنامه زدهاند «برنامهی شب»؛ برنامه را
که خواندم، دیدم نوشته مثلاً موسیقیِ فلانجور، بعد موسیقی فلانجور، بعد
آواز فلانجور، بعد یک شام سبک، بعد مثلاً جلسهی چنین؛ علاقهمند شدم بروم
ببینم قضیّه چیست؟ گفت شب رفتم دیدم بله، یک سالنی است مثل یک کاباره!
آنجا دخترها، پسرها، جوانها میآیند مینشینند، با هم مأنوس میشوند؛ آنجا
هم برنامههایی هست روی سِن؛ موسیقی و مانند اینها هست؛ من هم تماشا میکردم
وضعیّت اینجا را. بعد هم یک شام سبکی آوردند، دادند خوردیم و [بعد] مثلاً
یک نوشابهای، چیزی؛(۱۲) قسمت جالبش اینجا است؛ میگوید که شب چند ساعتی
گذشت، آخرِ شب شد، دیدیم که کشیش -کشیشِ آن کلیسا که این سالن، مربوط به آن
کلیسا است- با وقار تمام از یک طرف سِن وارد شد، رفت و یک مقدار از این
کلیدهای برق را زد و بعضی از چراغها را خاموش کرد بعد هم کشیش رفت. میگوید
من دیگر رفتم و نماندم. میگوید فردا رفتم سراغ آن کشیش، گفتم که خب این
چه وضعی است؟ آخر شما روحانی هستید، شما آخوند هستید، مبلّغ دین هستید،
این چه وضعی بود مثلاً شما دیشب با اینهمه جوان و این برنامهها؟ گفت که
آقا، شما توجّه ندارید؛ من برای جذب کردن جوانها به کلیسا مجبورم این کار
را بکنم؛ میگفت به او گفتم -حالا به تعبیر بنده- مردهشور این کلیسا را
ببرد! خب بگذار بروند کاباره؛ [اگر] همان کارهایی که در کاباره میکنند،
اینجا بنا است بکنند، خب بروند همان کاباره بکنند؛ چرا بیایند کلیسا؟ اگر قرار است که ما جوان را به فسق و فجور و عیش و عشرت و موسیقی حرام و
از این قبیل چیزها بکشانیم، خب چرا اسممان را بگذاریم اسلامی؟ این که دیگر
اسلامی نیست؛ این غیر اسلامی است، این ضدّاسلامی است.
آقای دانشمند البته از شما که شاگرد آیت الله امامی هستید چیزی بیش از این انتظار نمی رود. کسی که فقاهت از سرو روی سایت فرهنگی اش می بارد. تا همین چند سال پیش بیش از چند هزار کتاب را در اختیار مذهبی ها قرار می داد که بنده فکر میکردم با رضایت ناشرین آنهاست تا اینکه از یکی از همسایه ها متوجه خلاف آن را شدم به سایت آنها رجوع کردم تا جمله ای مبنی بر رضایت ناشران بیابم، این جمله را در سایت جدید آنها پیدا کردم:
«اکنون اعلام میداریم ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻋﺪﻡ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﻣﻮﻟﻒ ﻭ ﯾﺎ ﻧﺎﺷﺮ با اعلام به ما، (بصورت کتبی) ﺁﻥ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ.»
چقدر فقیهانه و عالمانه از اموال مردم استفاده می کنیم و اصل را بر رضایت آنها می گذاریم ... واقعا دیگر حرفی ندارم
+ امیدوارم که داعیه دار بودن شما در دفاع از رهبری خلاف واقع در نیاید
-----------------------------------------------------------------------------------------------
1- بیست و چهارمین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶ در حسینیهی امام خمینی رحمهالله