گاهي اوقات مكلف در انجام دو تكليف گرفتار مي شود به طوريكه اگر قصد انجام هر كدام را داشته باشد يكي از دو تكليف را دست خواهد داد. مثلا : فرض كنيد نامحرمي در حال غرق شدن است و فقط شمائيد كه آنجا حاضريد.
اينجا مكلف دو وظيفه دارد: از يك طرف لمس نامحرم حرام است و از طرفي نجات جان غريق واجب است.
اگر مكلف غريق را نجات دهد مجبور است نامحرم را لمس كند و اگر بخواهد نامحرم را لمس نكند شخص غرق خواهد شد. به اين حالت تزاحم در تكليف گفته مي شود.
در زندگي عادي و خارج از فضاي تكليف هم تزاحم رخ مي دهد مثلا در يك ساعت خاص بايد براي گرفتن پايان كار به شهرداري برويد و در همان ساعت جلسه اولياء و مربيان هم داريد. اينجا با حضور در يكي قطعا حضور ديگري منتفي است.
روش رفع تزاحم:
سوال مهم اين است كه در زمان رخ دادن تزاحم به كدام وظيفه و تكليف عمل كنيم؟
علماء براي حل تزاحم راهكارهايي داده اند كه فعلا در مقام بيان آن نيستيم. اما يكي از ملاك هاي ترجيح كاري بر ديگري، مسئله اهم و مهم است. (همان كاري كه همه ي عقلاء عالم آن را انجام مي دهند، يعني كار اهم را انجام مي دهند و كار مهم را ترك مي كنند. چون در وضعيتي قرار گرفته اند كه انجام هر دو ممكن نيست و لذا بايد كار مهم را ترك كنند.)
استدلال اول:
امروز در وضعيتي قرار گرفته ايم كه مسئله حج با اصل عزت و كرامت ما در تزاحم قرار گرفته است. يعني يا بايد حج برويم و عزتمان را پامال كنيم و يا عزتمان را حفظ كنيم و حج را ترك كنيم (كه اين ترك منجر به تعطيلي آن مي شود نه اينكه ما آن را تعطيل كرده باشيم) در اين تزاحم دو طرف داريم:
1- حفظ عزت و كرامت 2- انجام حج واجب
انتخاب اهم ومهم:
اگر بخواهيم اهم و مهم را مشخص كنيم بايد دو طرف مسئله و فوايد و اهميت آنها را بررسي كنيم.
اهميت عزت:
برخي[1] بر اهميت حفظ عزت و كرامت اينگونه استدلال مي كنند.
1-
قطعا رفتن به حج زیر پا گذاشتن اصل
عزتی است که قرآن کریم در کنار خدا و
رسول(صلی الله علیه و آله) سندش را به نام ما مؤمنین زده است:
لِلَّهِ
الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ : عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان
است. (منافقون:8)
2- پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) با تاکید بر اینکه ذلت پذیری برابر است با خروج از مسیر اهل بیت(علیهم السلام) فرمود: هر که آزادانه، خوارى (ذلت) را بپذیرد، از ما خاندان نیست.(تحف العقول، ص58)
3- ابن عباس نقل می کند: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به کعبه نگریست و فرمود: آفرین بر تو خانه! چه بزرگى تو و چه بزرگ است حرمت تو! [امّا] به خدا سوگند که مؤمن نزد خداوند، با حرمت تر از توست؛ زیرا خداى تعالى از تو تنها یک چیز را حرام کرد و از مؤمن، سه چیز را: مالش را، جانش را، و گمان بد بردن به او را. (تنبیه الخواطر،1/52)
4- عزت همان است که سیدالشهداء(علیه السلام) «سر» داد تا آن را از دست ندهد و اگر فرمود: هیهات منا الذلة (احتجاج، 2/300) برای آن بود تا درسی بشود برای ما که تحت هیچ شرایطی تن به ذلت ندهیم.
اهميت حج:
دسته دوم
در اهميت حج و برقراري آن دلايلي را ذكر مي كنند:
1- حج از واجباتي است كه امير المومنين در زمان شهادتش امام حسن را به حفظ آن و انجام آن ترغيب كرده است. اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ فَلَا يَخْلُو مِنْكُمْ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ أَدْنَى مَا يَرْجِعُ بِهِ مَنْ أَمَّهُ أَنْ يُغْفَرَ لَهُ مَا سَلَف (تحف العقول/198) خدا را، خدا را، در باره خانه پروردگارتان كه تا زندهايد آن را خالى از خودتان (زايران بيت الله) نگذاريد. زيرا اگر (حج) ترك شود مهلت نيابيد. و كمترين سود كسى كه آهنگ آن كند اين است كه (گناهان) گذشتهاش آمرزيده شود.
2- حج عامل وحدت مسلمانان است و تعطيلي حج شيعه را به انزوا و دور افتادن از بقيه مسلمانان مي كشاند كه اين مطلوب دشمنان است.
3- حج بستري است كه سبب انتقال افكار شيعه به زائران ديگر كشورها مي شود بستري كه در شرايط عادي به اين راحتي قابل فراهم شدن نيست. (افكاري كه با برگزاري مراسم ادعيه مثل دعاي كميل در حضور چند هزارنفر و يا با تاثيرات مستقيم و كلامي افراد آگاه ، روحانيت و .... منتقل مي شود)
4- درست است كه در ظاهر سختي ها و بي احترامي هايي را متحمل مي شويم اما اين به اين معني نيست كه عزت ما پامال شده است. وجود سختي و ناملايمات دليل بر شكسته شدن عزت نيست چراكه بايد ديد چه هدفي را دنبال مي كنيم. اگر شخصي مثل سيد الشهدا ناملايمات و بي اخلاقي ها را به جان مي خرد براي اين است كه سنت رسول الله احياء شود. و اگر ما نيز براي حفظ وحدت مسلمانان و جلوگيري از تفرقه و تشتت و براي گسترش تفكر شيعي ناملايمات را تحمل كرديم وعده خداست كه نخواهد گذاشت عزت ما پايمال شود چرا كه عزت از آن اوست و اوست كه هر كه را بخواهد عزيز مي كند وهر كه را بخواهد ذليل مي سازد.
5- ..............
با اين حساب به نظر مي رسد كه انتخاب اهم و مهم كار آساني نباشد و تصميم گيري براي تعطيل كردن حج و يا باز گذاشتن آن كاري بس دشوار است. (اگرچه برخي حفظ عزت را مقدم كرده اند)
استدلال دوم:
اما برخي بزرگان دست از اين استدلال هاي سخت و پيچيده برداشته اند و با عباراتي ساده عدم لزوم حج در اين شرايط را ثابت مي كنند. اينها مي گويند:
وجوب حج متوقف بر استطاعت است و استطاعت اعم از توانايي مالي براي رفتن به سفر و بازگشت از آن و توانايي در حفظ امنيت و جان اشخاص است و از آنجا كه امنيت زوار ايراني در عربستان در دستان آل صعود است و آل صعود نشان داده است كه توانايي حفظ جان زائرين و برقراري امنيت براي زوار را ندارد. فلذا شرط استطاعت محقق نخواهد شد و بنابر اين حج اصلا بر گردن مكلفين واجب نيست.( نه اينكه واجب است ولي مجبوريم بخاطر تزاحم با عزت آن را تعطيل كنيم)