یک.
یک روز در جوانی مهمان آقا علی بن موسی الرضا بودم که دیدم در روز ولادت پیامبر مکرم اسلام گروهی در گوشه ای از صحن نشسته اند و مشغول خواندن زیارت عاشورا و روضه هستند. من هم که از این طرف و آن طرف با حرف هایی که معلوم نبود ریشه اش به کجا بند است پر شده بودم سریع به ذهنم زد که این چه کار زشتی است که این جماعت متهجر و دیوانه انجام می دهند. کمی جلوتر رفتم تا مسئول این کار را بیابم و او را نهی از منکر کنم.