در شهر مقدس قم. شهری که نفس کشیدن در آن بنابر روایات عبادت است. شهر علماء، شهر اولیاء الهی.....
تقریبا تمام موهایش را ریخته بود بیرون؛ آمد داخل داروخانه دارو تهیه کند. از بعضی مدهای تهران هم بدتر بود.
کمی خود خوری کردم. به این ور و آن ور نگاه کردم شاید خانمی تذکری بدهد و مسئله حل شود.
توی ذهنم داشتم بعضی صفحات وبلاگی را مرور می کردم؛
یکی گفته بود دشمن با خنده روسری اش را عقب کشیده شما با اخم و تخم نمی توانید آن را جلو بکشید. باید با محبت آنها را جذب کنید.
خنده ام گرفته؛ با محبت!!