آه بر پیچ و خم جاده ی ابروی تو بود در دلم ترس به فقدان خُم و کوی تو بود
دست لرزان زطلب کردن جامی سرشار از سرا پرده ی چشمان پری روی تو بود
عشق با حجب و حیا مشکلش از اول کار بر سر پرشدن جام من از جوی تو بود
گر چه از باده ی رویت به تنم نیست ولی بال های قدمم مست پرش سوی تو بود
حسرت میکده و می به تنم نیست که نیست چون که مستی من آویختن از موی تو بود
می زنم شانه به مویم که نگردم رسوا گر چه زلفی که پریشان شود از سوی تو بود
+این شعر را اوایل طلبگی ام گفته ام چه فکر می کردیم چه شدیم!!
+ گاهی وقت ها احساس می کنم مردم یادشان رفته است که باید برای طلبه ها دعا کنند شاید یادشان می رود که خود طلبه ها در نوک تیربار خطرناک گمراهی اند و بیشتر از بقیه محتاج دعایند.اگر از من بپرسید می گویم یکی از دلایل زمین خوردن بعضی از ما طلبه ها این است که مردم دعا کردن برای مدافعان حرم را فراموش نمی کنند اما دعا برای مدافعان حریم آخرتشان را شاید.