فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر

در این وبلاگ سعی داریم بیشتر از مبانی فکری الهی بنویسیم

فطرت چيست؟
فطرت الهی - دلسوخته ای منتظر
فطرت انسانی چیز خاصی نیست که بشود آن را مثل قلب و کلیه و غیره به کسی نشان داد بلکه فطرت همان آفرینش خاص الهی است که فقط به انسان داده شده و به هیچ موجودی قبل از انسان داده نشده است.
این آفرینش چند ویژگی دارد:
1- برای اولین بار به انسان داده شده
2- دین الهی منطبق با آن است
3- هرگز از بین نمی رود ولی ممکن است زیر لجن زار گناه دفن شود
نویسندگان
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
امام صادق (ع) از پدرش نقل ميكند كه فرمود: كسى كه در او حرص و ترس باشد ايمان ندارد و مؤمن، ترسو و حريص و بخيل نيست. الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1 ؛ ص131

۹۰ مطلب با موضوع «مبانی فکری» ثبت شده است

چندي است كه بطور پيوسته و سلسله وار مشاهده مي كنيم، عده اي در داخل به بزك كردن چهره ي استكبار و بالخصوص آمريكا مشغول اند. اين افراد به بهانه هاي مختلفي از جمله نياز دنيا به كدخدا، دهكده ي جهاني و نياز به ارتباط با همه ي كشورهاي دنيا و اينكه دنيا در حالت صلح كل قرار دارد و ما نبايد با رفتارمان صلح كل را به هم بزنيم براي زير بار استكبار رفتن تمسك مي كنند.

ادله اي كه بيشتر نزاعش صغروي است تا كبروي!!! يعني هر آدم عاقلي مي فهمد كه دنيا نيازمند يك سرپرست و مدير است، اما همه ي دعوا ها بر سر اين است كه چه كسي ولايت را به عهده بگيرد؟ اينكه اين افراد كبراي قياس را دليلي بر اثبات زير بارِ استكبار رفتن مي گيرند درست نيست.

قياس استكبار سوزي:

در واقع شكل قياس آنها اينگونه است.

صغري: آمريكا كه مستكبر ترين كشور دنياست كدخداي دنياست

كبري: همه ي كشورهاي دنيا براي برقراري نظم جهاني نيازمند يك كدخدا هستند

نتيجه: همه ي كشورهاي دنيا براي برقراري نظم جهاني نيازمند آمريكا كه مستكبر ترين كشور دنياست هستند.

 اشكالات قياس:
در صغراي اين قياس چند اشكال است

میثم علی زلفی

در قسمت قبل گفتیم سه منبع و دو ابزار معرفت داریم.

دو ابزار معرفت عبارتند از عقل و حس.

و سه منبع معرفت عبارتند از : فطرت و محسوسات که در ابتدا حقیقتا فقط همین دو منبع وجود دارد. و معقولات که منبع سوم معرفتی است و ثمره ی رجوع عقل به معارف حسی و تحلیل آن و یا ثمره ی رجوع عقل به منبع فطرت و درک معارف آن و یا تحلیل همین معارف است. پس عقل به عنوان ابزار دو ساحت دارد یکی ساحت تحلیل محسوسات و ماده و دیگر ساحت درک و تحلیل فطریات.

اشکال:

چرا نگوئیم درک اصل تناقض و بقیه ی به اصطلاح فطریات بخاطر ساختار مغز است نه وجود منبعی به نام فطرت؟

میثم علی زلفی

مقدمه اول: همانطور که روشن است بین ابزار معرفت و منبع معرفت تفاوت وجود دارد.

مقدمه دوم: برای شناخت و معرفت دو ابزار داریم: عقل و حس.

مقدمه سوم: طبق نظر کسانی که قائل به فطرت نیستند در ابتدا باید فقط یک منبع معرفتی داشته باشیم که همان محسوسات است. چرا؟ چون وقتی می گوئیم حسی  یعنی معرفت حاصله  بواسطه ی منبع محسوسات بدست آمده است اما وقتی می گوئیم عقلی یعنی معرفت حاصله بواسطه ی عقل از منبع دیگری غیر از محسوسات بدست آمده است.

سوال: منبع عقل چیست؟

اگر بگوئیم این منبع، بیرونی و همان محسوسات است؛ بنابر این فرقی بین عقل و حس به عنوان ابزار درک معرفت نیست. و اینها دو ابزار نیستند و یکی هستند.

اگر بگوئید این منبع، درونی است و عقل از آن استفاده می کند و معرفت جدیدی حاصل می شود. این هم خلاف فرض کسانی است که وجود منبع درونی را منکر می شوند.

پس باید بگوئیم (طبق نظر آنها) تنها منبع معرفتی محسوسات است و اولین معرفت های حاصل شده برای انسان از طریق حس است.

میثم علی زلفی

تا ديروز فكر مي كردم گزارش گري كار گويندگان خبر و فوتبال و امثال اينهاست. و اهل علم كارشان به چالش كشيدن حرفها و حركت به سمت حقيقت اشياء و حروف است. اما امروز صفحات وبلاگ و كتاب هاي زيادي را مي بينيم كه پر از گزارشات حوادث و حرف هاي فلاني و بهماني است. در حوزه هم با پديده ي نو ظهور مبلغان ديني مواجهيم. مبلغاني كه گزارشگران دين و نظرات علماء اند. در همه ي اين گروه ها يك وجه مشترك وجود دارد و آن عالم دانستن خود است. حال آنكه گزارشگر فقط گزارشگر است. اما عالم هم عالم است و هم گزارشگر علم خود. اين دسته دوم يعني علماء در حوزه به نام مجتهد و در دانشگاه به نام دكتر شناخته مي شوند. مجتهد يعني كسي كه خودش مي تواند حرف دين را استخراج كند و دكتر يعني كسي كه حرف جديد و دكتريني براي حوزه ي علمي خود داشته باشد. اينكه چقدر در دانشگاه دكتر هاي ما اهل دكترين هستند در هاله اي از ابهام است. لااقل براي بنده اما اگر يك چيز حوزه لااقل درست باشد همين قاعده و قانون اجتهاد است. كه كسي به اين راحتي به آن دست پيدا نمي كند. (متاسفانه بخاطر همين راحتي دكترا در دانشگاه عده اي از حوزوي ها علاقه مند به طي كردن مدارج علمي بعد از سطح2 (ليسانس حوزه) در دانشگاه ها هستند كه اين خود مشكل ديگري است)

میثم علی زلفی

مطلب مرتبط بانکداری اسلامی


در تحقیق پایانی که انجام می دادم روی یکی از پارامترها و ستون های فکری اندیشه ی اسلامی کار می کردم یعنی فطرت، مسئله ای که شهید مطهری آن را از ام المسائل جهان اسلام می داند.
جمع بندی بحث به طور خلاصه این می شود.
ما در اسلام سه لایه ی موثر وجودی داریم:

میثم علی زلفی
آیت‌الله حائری شیرازی عضو مجلس خبرگان رهبری به نامه نمایندگان نویسنده 160 مزیت برجام، نامه سرگشاده اي نوشت که متن کامل آن به شرح زیر است:

بسمه تعالی

برادران نویسنده ی صد و شصت مزیت برای برجام

ضمن تقدیر و تشکر از نیات پاک، دقت نظر و احساس مسئولیت و وقت گذاشتن برای این کار حیاتی، مطلبی به نظر اینجانب می رسد که: وجود این حسنات و کمالات و مزایا، مطلبی است و وجود اشکال و ایراد، مطلبی دیگر، که به هیچ وجه مانعه الجمع نیستند.

مثالی خدمتتان عرض کنم؛ رشته ی زنجیری است که می خواهیم با آن، وزنه و باری را بالا بکشیم. بعضی می گویند این زنجیر، توان بالا کشیدن بار را دارد و 160 زنجیر را امتحان می کند. هرکدام صدها برابر آن بار کشش دارد ولی آنها که ادعا می کنند نمی توان با این رشته زنجیر، بار را بالا کشید، به یک حلقه ایراد می گیرند که توان بالا کشیدن بار را ندارد. اگر زنجیر از 160 حلقه بیشتر است، همان یک حلقه ی ضعیف کافی است که کار را ابتر کند. نیازی به اثباتِ ضعف بیش از یک حلقه نیست. چون نتیجه همیشه تابع اخس مقدمات است. شما باید از موارد اشکال دفاع کنید که حلقه های سستی نیست، نه اینکه حلقه های محکم را شمارش کنید.

ديگران

نظریه مورد قبول در معرفت حصولی:

-          معرفت = باور موجه صادق. لااقل این سه عنصر را دارد: اوّلاً یک باور است. ثانیاً موجّه است. و ثالثاً صادق است.

-          صدق (حقیقت) را به‌طور سنتی و کلاسیک مطابقت با واقع تعریف کرده‌اند.

-          بنا به تعریف‌هایی که تا اینجا قبول کردیم، معرفت لاجرم مطابق با واقع است چون صدق یکی از مقوّمات اصلی آن است و اگر معرفتی صادق نباشد دیگر اصلاً نمی‌شود آن را معرفت خواند.

-          معرفت می‌تواند دو منبع اصلی داشته باشد: یکی حواس پنجگانه (+ ابزارها و شبیه‌سازی‌های کامپیوتری و احیاناً‌ چیزهای دیگر) و دیگری عقل (یعنی استدلال) (کاری به وحی نداریم)

-          پس از سه راه ممکن است معرفت برای ما حاصل شود: یکی از راه حواس، دیگری از راه استدلال و سومی از ترکیب این دو

-          به این دو منبع معرفتی انتقادهایی وارد شده است که با این دو منبع نمی‌توانیم اطمینان پیدا کنیم که به صدق رسیده‌ایم

-          ادعا چیست؟ ادعای آنها این است که حتی اگر باور صادقی داشته باشیم، نمی‌توانیم به یقین بدانیم که این باور صادق است.  پس غیر ممکن است که بتوانیم معرفت‌هایمان را معرفت (حقیقی) بخوانیم.

-          انتقاد به حس: مشاهدات ما گراتبار از نظریات است یعنی «ادراک حسی نوعاً متأثر از باورها، پیش‌پنداشت‌ها، و آموخته‌ها و تجربه‌های پیشین افراد است» نتیجه‌ی این حرف این شد که نظریات ما (باورها، پیش‌پنداشت‌ها، انتظارات، تمایلات، تمنّیات و ...) روی مشاهده‌ی ما تأثیر می‌گذارند و مشاهدات ما را می‌سازند. نتیجه این شد که منبع حس منبع کاملاً قابل اطمینان و یقین‌آوری نیست.

-          انتقاد به عقل: آنچه که معمولاً ادعا می‌شود که یقین‌آور است همان استدلال یا استنتاج (قیاس) است.

-          در هر استدلال دو تا مقدمه لازم است که اثبات صدق این دو مقدمه نیازمند به دو راه است یکی بدیهی بودن و دوم استدلال مجدد.

-          می‌گویند چیزی به اسم بدیهیات وجود ندارد چون برای اثبات صدق این‌گونه قضایا هم باید استدلال و قیاس راه بیاندازیم.

-          راه دوم هم منجر به تسلسل می شود و لذا باید چیزی را صادق فرض کنیم. . چون صدق فرض ما ثابت نشده است.

-          ادعا این نیست که همه‌ی معرفت‌های ما کاذب است. بلکه ادعا این است که ما نمی‌دانیم کدام معرفت‌هایمان صادق است. ولی آیا نتیجه‌ی این بحث این می‌شود که باید از همه‌ی معرفت‌هایمان دست بکشیم؟ خیر، ما با همین معرفت‌هایی که داریم (هرچند خطاپذیر) کارمان راه می‌افتد و در حد خودمان شناخت قابل قبولی از جهان پیدا می‌کنیم.

قیاس: صدق از مقومات  معرفت است  و از آنجا که نه حس و نه استدلال نتواست صدق قضیه را ثابت کند پس لاجرم نمی‌توانیم ادعا کنیم که باورهایمان لزوماً مطابق با واقع است.

جواب:

میثم علی زلفی

سوال این است: آیا هیچ شناخت منطبق با واقعی نداریم؟

منظور حقیقی این کلام چیست؟ آیا اصلا این کلام می تواند درست باشد؟

 شناخت در کلام ما یعنی علم و همانطور که بعدا معلوم می شود با فهم و درک متفاوت است.

برداشتهای کلام مذکور:

از این کلام به دو نحو می توان برداشت کرد:

میثم علی زلفی

اول بخوانيد: اينجا و اينجا

آبراهام لينكن مي گويد:

"شیفتگی و دلبستگی به آرامش ایام گذشته، برای شرایط طوفانی کنونی راه به جایی نمی‌برد. وهله کنونی پر از سختی و مشکلات است و ما باید در همین شرایط رشد کرده و قامت برافرازیم. 

در موقعیت تازه ای هستیم پس باید به شکل تازه‌ای فکر کرده و عمل نماییم. ما باید خود را رها کنیم؛ آن موقع می‌توانیم کشورمان را حفظ کنیم."

اين شيفتگي به گذشته از هر جنسي كه باشد و از هر جنسيتي،ظاهرا چيز خوبي نيست و بايد با آن مبارزه كرد و جنگيد تا بتوان هر لحظه دنياي بهتري را ايجاد كرد. اما چيزي كه در اين شيفتگي به گذشته نگاه را معطوف به خودش مي كند. پيش كسوتان هر علم و فني هستند كه علوم و فنون را طي كرده اند و بنايي بر نظرات خود بپا كرده اند. چطور مي توان فهميد كه نظراتشان بوي شيفتگي به گذشتشان را نمي دهد و سراسر نو گرايي است و تجدد خواهي؟

آيا در تقابل پيشكسوتان و جوانان اين جوانان نيستند كه بيش از هر كسي به گذشته تعلق خاطر  ندارند؟ آيا مي شود ملاكي براي اين حرف لينكلن پيدا كرد تا بتوان فهميد چه كسي خطي انگاري مي كند و شيفته ي افكار گذشته اش است؟

اگر بپذيريم كه اقتضاي چشم صيقلي ديدن است و نه غير، و بر اين مبنا بخواهيم با توجه به مشترکات انسانی یعنی همین به نظر رسیدن‌های یکسان پدیدار ها و تفسیر یکسان از وضعیت‌ها درباره ي هم و شيفتگي هايمان به گذشته قضاوت كنيم راه آنقدر باز نيست كه بتوان اميدوار بود.

آيا لينكلن امر صيقلي را قبول نداشته يا منظورش از شيفتگان به گذشته عده اي خاص بوده است كه با اين حرف قصد بيرون انداختن انها از دايره ي علوم را داشته است؟

میثم علی زلفی

آيا مي دانستيد كه همه مراجع حق حكم كردن را دارند و در مسئله اي مثل حج يا شبيه آن هر كدام اجازه دارند حكم به تعطيلي آن كنند و اطاعت بر بقيه به شرطي كه يقين به اشتباه او نداشته باشند واجب است حتي حاكم (يعني اداره كننده ي امور مسلمين)، ولي در تعارض حكمها ، حكم ولي فقيه است كه نافذ است و لازم الاجرا.

+ بهتر است متدين هايي كه خيلي آتش تندي در خاموش كردن يك واجب دارند. جلوتر از اين همه مرجع حكم نكنند. بگذارند اگر آنها كوتاهي كردند ان شاء الله نوبت به اينها مي رسد. (البته اگر فكر نمي كنند كه مراجع يك مشت پيرمرد ساده لوح هستند كه در دفاترشان مملو از عناصر ضد انقلاب است).

+ ملي گرا ها و ضد دين ها هم كه تكليف شان مشخص است. پول هاي رژ و ماتيك و سفر اروپايي و كالاهاي لوكس خارجي آنها كم نمي شود. اما خودشان را دلسوزترين مردم ايران نشان مي دهند. بيچاره فقرا كه ملعبه ي دست اين ها هستند.

+در شهر قم كه از شهرهاي فقير ايران محسوب مي شود براي فقرا هشت ميليارد كمك مردمي جمع شد. آن وقت در محله هاي لوكس نشين تهران به سختي يك ميليارد جمع آوري شد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

+ فرمود ً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً(100 نساء)

و كسى كه هجرت‏كنان از خانه خويش به سوى خدا و رسولش درآيد و در همين بين مرگش فرا رسد، پاداشش به عهده خدا افتاده و مغفرت و رحمت كار خدا و صفت او است.

+ اگر دلمان به حال خودمان مي سوزد. بهترين كاري كه مي شود انجام داد راه اندازي كمپين هايي است كه انحصار مديريت حج را از دست آل سعود خارج مي كند و دست ما را براي رساندن نداي مهدي فاطمه باز تر. اين شهادتت ها، راه باز كنِ معبر هاي باز نشدني است اگر قدر بدانيم.

میثم علی زلفی